منسوب به موضوع. آنچه به موضوع منسوب و مربوط است. - ترتیب موضوعی، ترتیبی که اساس آن بر موضوع و محتوای کتابها و نشریات باشد. - فهرست موضوعی، فهرستی که از روی موضوع کتابها فراهم آمده است
منسوب به موضوع. آنچه به موضوع منسوب و مربوط است. - ترتیب موضوعی، ترتیبی که اساس آن بر موضوع و محتوای کتابها و نشریات باشد. - فهرست موضوعی، فهرستی که از روی موضوع کتابها فراهم آمده است
قومی که مختلطاند و هر یک در آنچه ازآن دیگری است مداخله کند. (اقرب الموارد). امر فوضوضاء، کار مشترک میان آنها، یا کار که آن قوم مختلف باشند و یکی به حق دیگری تصرف کند. (منتهی الارب)
قومی که مختلطاند و هر یک در آنچه ازآن ِ دیگری است مداخله کند. (اقرب الموارد). امر فوضوضاء، کار مشترک میان آنها، یا کار که آن قوم مختلف باشند و یکی به حق دیگری تصرف کند. (منتهی الارب)
بسیار شدن آب، چندانکه روان گردد. (منتهی الارب). فیض. فیضان، لبالب رفتن رود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فیضان و فیض شود، آشکار کردن راز را. (منتهی الارب). رجوع به فیض و فیضان شود
بسیار شدن آب، چندانکه روان گردد. (منتهی الارب). فیض. فیضان، لبالب رفتن رود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فیضان و فیض شود، آشکار کردن راز را. (منتهی الارب). رجوع به فیض و فیضان شود