جدول جو
جدول جو

معنی فوشنج - جستجوی لغت در جدول جو

فوشنج
(شَ)
فوشنگ. (انجمن آرا) (آنندراج). قریه ای است نزدیک هرات و معرب پوشنگ است. (از برهان). شهرکی است در ده فرسخی هرات، باصفا و پردرخت و دارای انواع میوه است. (از معجم البلدان). رجوع به پوشنگ شود
لغت نامه دهخدا
فوشنج
پارسی تازی گشته پوشنگ روستایی نزدیک مولتان
تصویری از فوشنج
تصویر فوشنج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ)
منسوب به فوشنج که از بلاد قدیم کثیرالخیر است در هفت فرسخی هرات. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام قصبه ای است از خراسان و معرب آن فوشنج است. (برهان). قصبه ای از خراسان. (ناظم الاطباء). صاحب برهان گفته: نام قصبه ای است از خراسان... و این قول عاری از تحقیق است. مؤلف تاریخ هرات گفته: نخستین شهری که در آن اراضی بنیاد یافت، شهر پشنگ است و آن در چهارفرسنگی هرات بوده و پشنگ را معرب کرده فوشنج خواندند. و جمعی را اعتقاد آنکه: آن شهر را هوشنگ بن سیامک ساخته و هرات بعد از آن آباد شده و بانی آن زنی شمیره نام، از نژاد کیومرث بوده و آن شهر را چنان ساخته که شهر کهن دژ در میان آن واقع شده. تا کنون بارها خراب شده و بار دیگر آباد شده. والله اعلم. (انجمن آرا) (آنندراج). شهرکی نزه و فراوان نعمت در وادی مشجر از نواحی هرات و تا هرات ده فرسنگ است. (معجم البلدان از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
نوعی از فطر. (بحر الجواهر). غوشنه نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه). نوعی فطر است که سماروغ باشد، و آن در جاهای نمناک روید
لغت نامه دهخدا
(شَ)
فوشنج. پوشنج. پوشنگ. (یادداشت مؤلف). نام شهری بوده است، و بعضی گفته اند بانی آن پشنگ بوده است و هرات بعد از آن ساخته شده است. (انجمن آرا). رجوع به فوشنج و پوشنج شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
پودینه. پونه. وتنج. حبق. پودنه. غاغ. (یادداشت مؤلف). بری و بستانی و نهری و جبلی باشد، و مراد از مطلق آن بری است. (حکیم مؤمن). رجوع به پونه و فوتنج شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
معرب پودنه. (منتهی الارب). پونه. پودینه. فودنج. (یادداشتهای مؤلف). پودنه است که نوعی از نعنا باشد، و به عربی حبق خوانند، و آن چند قسم میشود، قسمی که در میان جوی آب میروید آن را حبق التمساح و حبق الماء گویند. (برهان). رجوع به فودنج شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
معرب پوتنگ که تره است، و آن نهری و بستانی و بری و کوهی باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
از رستاق طبرش، و توس بن نوذر بر دست قبادبن قباد مهندس آن روزگار این دیه ها را بنا کرده است. (تاریخ قم)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی است از بخش حومه شهرستان نیشابورکه دارای 698 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
یکی از قرای فوشنج است. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن احمد بن سهل فوشنجی هروی، مکنی به ابوالحسن. از عرفای نیمۀ اول قرن چهارم هجری. رجوع به ابوالحسن فوشنجی و نامۀ دانشوران ج 3 ص 35 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 304 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
ابن احمد بن سهل فوشنجی هروی. مکنی به ابوالحسن. از عرفای نیمۀ اول قرن چهارم هجری. رجوع به ابوالحسن فوشنجی و علی (ابن احمدبن...) شود
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته پودنه از گیاهان پودنه. یا فودنج جبلی. مرزنگوش وحشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوتنج
تصویر فوتنج
پارسی تازی گشته پودنه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار