- فوری
ویژگی کاری که باید به سرعت انجام شود، به سرعت، بی درنگ
معنی فوری - جستجوی لغت در جدول جو
- فوری
قومی است از خرخیز اندر مشرق خرخیز که با دیگر خرخیزیان نیامیزند و مردم خوارند و بی رحم و زبان ایشان دیگر خرخیزیان ندانند و چون وحش اند، (حدود العالم)، به عقیدۀ عوام رومیان اولیه فوری ها هستند که اجنه و پریان دوزخ بودند ولی بزودی با فرینی های یونان تطبیق شدند و افسانۀ ارینی ها درباره آنها نیز رواج گرفت، (از فرهنگ اساطیر یونان و رم ج 1 ص 323)، رجوع به فوریا شود
- فوری
منسوب به فور که به گمانم از قرای بلخ است، (سمعانی)، رجوع به فور شود، نیز منسوب به فور پادشاه کنوج و به کنایت اولاد فور ونیز مردم شهر قنوج را گویند، (از برهان: فوریان)
- فوری
آنچه که اجرای آن بسرعت انجام گیرد، تلگرام
- فوری
وافوری، تریاکی
- فوری ((فُ))
کاری که باید به سرعت انجام شود، به سرعت، بی درنگ
- فوری
بی درنگ
- فوری
آنی، بی درنگ، سریع
- فوری
عاجلٌ
- فوری
Immediate, Pressing, Urgent, Urgently
- فوری
immédiat, urgent, urgemment
- فوری
inmediato, urgente, urgentemente
- فوری
imediato, urgente, urgentemente
- فوری
немедленный , срочный , срочно
- فوری
unmittelbar, dringend
- فوری
natychmiastowy, pilny, pilnie
- فوری
سریع، فوری، آنی، لحظه ای، تاکید شده
- فوری
فوری , فوری , فوری , فوری طور پر
- فوری
তৎক্ষণাৎ , জরুরি , জরুরি , জরুরিভাবে
- فوری
ทันที , ด่วน , อย่างเร่งด่วน
- فوری
mara moja, ya dharura, haraka, kwa haraka
- فوری
hemen, acil, acilen
- فوری
即時の , 緊急の , 緊急に
- فوری
立即的 , 紧急的 , 紧急地
- فوری
מִיָּדִי , דחוף , דחוף , בדחיפות
- فوری
негайний , терміновий , терміновий , терміново
- فوری
segera, mendesak, dengan segera
- فوری
तात्कालिक , तुरंत
- فوری
onmiddellijk, dringend
- فوری
immediato, urgente, con urgenza
- فوری
즉각적인 , 긴급한 , 긴급한 , 긴급하게
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی دویمین ماه سال فرنگی دومین ماه سال فرنگی برابر دهه دوم و سوم بهمن و دهه اول اسفند
((فُ یَ))
فرهنگ فارسی معین
وضع یا حالتی که نیازمند اقدام سریع و فوری باشد
فوریت پزشکی: رویدادی ناگهانی و نامنتظر که نیاز به اقدام فوری داشته باشد
فوریت پزشکی: رویدادی ناگهانی و نامنتظر که نیاز به اقدام فوری داشته باشد
