جدول جو
جدول جو

معنی فوتینا - جستجوی لغت در جدول جو

فوتینا(تِ)
در تداول اطفال، آوازی که علامت تحقیر مخاطب است آنگاه که خواسته اذیتی کند و دست نیافته، یا دروغی گفته و مشتش باز شده. (یادداشت مؤلف). یا آنگاه به کار برند که کسی چیزی خواهد و به او ندهند، و معنی آن این است: نمیدهم. دماغ سوخته میخریم
لغت نامه دهخدا
فوتینا((تِ))
واژه ای که معمولاً کودکان برای ریشخند، اعتراض یا انکار، در پاسخ همسالان یا در موقعیت های غیرجدی به کار می برند، در مفهوم «اشتباه می کنی، چنین نیست»
تصویری از فوتینا
تصویر فوتینا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روبینا
تصویر روبینا
(دخترانه)
یاقوت سرخ، یاقوت قرمز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاتینا
تصویر تاتینا
(دخترانه)
پرنده ای شکاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سولینا
تصویر سولینا
(دخترانه)
رسمی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رومینا
تصویر رومینا
(دخترانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روژینا
تصویر روژینا
(دخترانه)
روژین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اورینا
تصویر اورینا
(دخترانه)
در اساطیر یونان، الهه آسمانها و حامی عشق آسمانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوتانا
تصویر اوتانا
(پسرانه)
دارای اندام زیبا، نام یکی از یاران داریوش یکم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاتیما
تصویر فاتیما
(دخترانه)
فاطیما، نام شهری در اروپا که حضرت فاطمه در آنجا ظهور کرده است
فرهنگ نامهای ایرانی
الهۀ یکی از چشمه سارها و یکی از جنگل های مقدس واقع در ساحل راست رود تیبر، در دامنۀ جانیکول بوده، منشاء ستایش و شریعت او مبهم و نامعلوم است، در دورۀ جمهوری او را یکی از فوریها می پنداشتند ولی ستایشگاه او به تدریج از رونق افتاد و شامیها یا سوری ها رسوم مخصوص به خود را در آنجا رواج دادند، (از فرهنگ اساطیر یونان و رم تألیف پیر گریمال ترجمه بهمنش ج 1 ص 323)، رجوع به فوری شود
لغت نامه دهخدا
به لغت زند و پازند استر را گویند که مادرش اسب است، (برهان) (آنندراج)، هزوارش ’کتینا’، استر، (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فوانیا
تصویر فوانیا
یونانی تازی گشته گل سد برگ گل صد تومانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوزینا
تصویر بوزینا
بوزینه
فرهنگ لغت هوشیار
فولاد و آهن جوهردار، آنچه از فولاد و آهن جوهردار سازند مانند شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
فوت کردن در گذشتن: و ایشان در بلده سمرقند متوطن شده اینجا فوتیده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روهینا
تصویر روهینا
روهنی، شمشیر، شمشیر جوهردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
Routine
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
routinier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
routinematig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
일상적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
定期的
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
שגרתי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
rutin
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
नियमित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
рутинный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
routinemäßig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
rutinario
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
routinario
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
rotineiro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
常规的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
rutynowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
рутинний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از روتینی
تصویر روتینی
wa kawaida
دیکشنری فارسی به سواحیلی