جدول جو
جدول جو

معنی فواخر - جستجوی لغت در جدول جو

فواخر
(فَ خِ)
جمع واژۀ فاخره، به معنی گرانمایه ترین چیزها. (آنندراج). ظاهراً در استعمالات عرب نیست
لغت نامه دهخدا
فواخر
جمع فاخره، فافا ها گرانبها ها گرانمایه ها
تصویری از فواخر
تصویر فواخر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فاخر
تصویر فاخر
نیکو، عالی، گران بها، باارزش مثلاً لباس های فاخر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوار
تصویر فوار
جوشنده، فوران کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اواخر
تصویر اواخر
اخیرها، جمع آخره، آخرت، جمع واژۀ اخیر
فرهنگ فارسی عمید
(سَ خِ)
کشتیهای باد موافق یافته. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ خِ)
جمع واژۀ ماخره. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ ماخره به معنی کشتی که در رفتن بانگ کند و یا کشتی که بشکافد آب را به سینۀ خود. (آنندراج). رجوع به ماخره شود، جمع واژۀ ماخر. (منتهی الارب). رجوع به ماخر شود، جمع واژۀ ماخور. (منتهی الارب). رجوع به ماخور شود
لغت نامه دهخدا
(اَ خِ)
جمع واژۀ آخره. (ناظم الاطباء) ، شرینه که در کشتزار افتد. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فَ خِ)
جمع واژۀ فیخر. (منتهی الارب). رجوع به فیخر شود
لغت نامه دهخدا
(فَ دِ)
جمع واژۀ فادر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به فادر شود
لغت نامه دهخدا
(فَ خِ)
جمع واژۀ فاخته. (منتهی الارب). رجوع به فاخته شود
لغت نامه دهخدا
(فُ خِ)
بزرگ جثه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، آنکه از باد پر گرداند سوراخ بینی را. (منتهی الارب). بزرگ بینی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
نام کوره ای است به فارس داخل اردشیرخره. (آنندراج) (از معجم البلدان). اکنون جایی بدین نام نیست
لغت نامه دهخدا
تصویری از واخر
تصویر واخر
باز خرنده باز خریدار، خریدار: (تالا جرم بعهد آن پادشاه بزرگزادگان همه بمکتب می نشینند و هنر را واخر بود و هنرمندی آسوده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوار
تصویر فوار
سر جوش دیگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
گرانمایه، بهترین هر چیزی، فخر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فواخت
تصویر فواخت
جمع فاخته، کوکو ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اواخر
تصویر اواخر
جمع آخره و اخیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواخر
تصویر زواخر
به گونه رمن گیاهان بیابانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فناخر
تصویر فناخر
بزرگ اندام، دماغ پر باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اواخر
تصویر اواخر
((اَ خِ))
جمع آخر، پایان ها، مقابل اوایل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
((خ))
نازنده، فخر کننده، هر چیز گران بها و قیمتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اواخر
تصویر اواخر
پایانه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
Highfalutin
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
prétentieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
घमंडी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
pretentieus
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
presuntuoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
высокомерный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
pretencioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
пихатий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
zarozumiały
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
hochnässig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
pretensioso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فاخر
تصویر فاخر
sombong
دیکشنری فارسی به اندونزیایی