جدول جو
جدول جو

معنی فنی - جستجوی لغت در جدول جو

فنی
مربوط به فن، دارای تخصص دربارۀ فن خاصی، براساس فن و تخصص خاص، متخصص در تکنیک و صنعت
تصویری از فنی
تصویر فنی
فرهنگ فارسی عمید
فنی
(فُ نی ی)
جمع واژۀ فناء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فناء شود
لغت نامه دهخدا
فنی
(فَ)
ممال فنا. (یادداشت مؤلف) :
ز بیم باد سموم و بلای ریگ روان
روان شخص همی کرد آرزوی فنی.
ادیب صابر
لغت نامه دهخدا
فنی
(فَنْ نی)
منسوب به فن. آنچه مربوط به فن و صنعت و هنرباشد: کارگاه فنی. دانشکدۀ فنی، کسی که کارهای هنری و صنعتی کند: کارگر فنی. مدیر فنی
لغت نامه دهخدا
فنی
فندی هنری منسوب و مربوط به فن: اداره آموزش و فنی و روستایی، کسی که بامور فنی مشغول است
فرهنگ لغت هوشیار
فنی
((فَ نّ))
منسوب و مربوط به فن، در فارسی کسی که در امور صنعتی مشغول به کار است
تصویری از فنی
تصویر فنی
فرهنگ فارسی معین
فنی
اصطلاحيٌّ
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به عربی
فنی
Technical
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فنی
technique
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فنی
بینی دماغ
فرهنگ گویش مازندرانی
فنی
технічний
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فنی
فنی
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به اردو
فنی
técnico
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فنی
технический
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به روسی
فنی
technisch
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به آلمانی
فنی
techniczny
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به لهستانی
فنی
فنّی
دیکشنری اردو به فارسی
فنی
เทคนิค
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به تایلندی
فنی
প্রযুক্তিগত
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به بنگالی
فنی
técnico
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فنی
kiufundi
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فنی
teknik
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فنی
技術的
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فنی
טכנולוגי
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به عبری
فنی
기술적인
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به کره ای
فنی
teknis
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فنی
तकनीकी
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به هندی
فنی
technisch
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به هلندی
فنی
tecnico
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فنی
技术的
تصویری از فنی
تصویر فنی
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ نا / اَ)
شعر افنی، موی دراز و نیکو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
بمعنی جنگی، و فینحاس (یعنی راست) ، هر دو پسران عالی رئیس الکهنه اند که در منصب و گناه و موت شرکت داشته اند و نمونۀ تهاون و تأخیر در امورات تربیت اهالی خانه میباشند، زیرا که ایشان همواره تابع شهوات نفسانی و دنیوی و شرارت گردیده در وقتی که تابوت عهد از بنی اسرائیل گرفته شد. (اسمو 1:3 و 2:2 1- 17 و 22- 26 و 24 و 4:11). و هر دو هلاک شدند. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
محمد بن سالم بن احمد حفناوی شافعی. ملقب به نجم الدین یا شمس الدین (1101- 1181 هجری قمری). از دانشمندان وعرفاست. او در حفنه تولد و پرورش یافت و به قاهره رفت و به حفظ متون اشتغال ورزید. و در تحصیل علوم و فنون همت گماشت تا بمقام افتاء نائل گردید و بتدریس مشغول شد. طریقۀ خلوتیه را از مصطفی بکری آموخت و درترویج آن کوشید. تألیفاتی دارد. او راست: 1- حاشیه ای بر شرح الهمزیۀ ابن حجر. بنام انفس نفایس الدرر که در حواشی کتاب المنح المکیه فی شرح الهمزیه بچاپ رسیده است. 2- حاشیه بر رسالۀ وضع و چند حاشیه و شرح دیگر. (سلک الدرر ج 4 ص 49 و الخطط الجدیده ج 10 ص 74)
لغت نامه دهخدا
(دَ نا)
جمع واژۀ دفین. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به دفین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از جفنی
تصویر جفنی
پلکی مربوط بپلک آنچه که مربوط بانساج پلک است پلکی
فرهنگ لغت هوشیار