جدول جو
جدول جو

معنی فنقور - جستجوی لغت در جدول جو

فنقور
(فُ)
سوراخ شرم انسان. (منتهی الارب). فنقوره
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منقور
تصویر منقور
کنده شده، کنده کاری شده
فرهنگ فارسی عمید
(فُ رَ)
فنقور. (منتهی الارب). رجوع به فنقور شود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
طعامی است که از سر و بال طایران می سازند. (آنندراج). و ظاهراً کلمه مجعول است
لغت نامه دهخدا
(اُ)
چاهک پشت دانۀ خرما. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
به معنی فرفور است که تیهو باشد و آن مرغی است شبیه به کبک. (برهان). مصحف فرفور است. رجوع به فرفور شود
لغت نامه دهخدا
(فَ نَ)
شهری است بزرگ به هندوستان، جای بازرگانان، و از آن کافور بسیار خیزد و بارگه دریاست. و ملک فنصور را سطوها خوانند و او را مملکتی جداست. و اندر ناحیت فنصور ده پادشاست همه از دست سطوها. و هدنجیره از این ناحیت است. (حدود العالم). نام این شهر بصورت قیصور نیز آمده است:
به برت ماند کافور که در فنصور است
به دلت ماند پولاد که در ایلاق است.
رافعی
لغت نامه دهخدا
(سُ)
رجوع به سنقر شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
تهی کرده شده وخالی کرده و سوراخ شده. (ناظم الاطباء) ، نقرشده. کنده. کنده شده. کنده کاری شده: صورت معشوق در حجرالاسود سینه شان منقوش است و صورت محبت در قالب ایشان منقور. (مقامات حمیدی). از بت خانه آنجا سنگی منقور بیرون آوردند که بر کتابت آن ثبت کرده بودند که... (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 352)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
جدایی و از هم دور افتادن. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
جمع واژۀ فقر. (منتهی الارب). رجوع به فقر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنقور
تصویر سنقور
ترکی تازی گشته باز از مرغان شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرقور
تصویر فرقور
فرفور تیهو از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
بر کنده کنده کاری شده، ساییده کنده شده نقر شده کنده، سوراخ شده، ساییده شده. یا منقور بودن، کنده شدن: (این جمله بر لوحه منقور بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقور
تصویر فقور
جمع فقر، نیازمندی ها تنگدستی ها اندوهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منقور
تصویر منقور
((مَ))
کنده شده، نقر شده، کنده، سوراخ شده، ساییده شده
فرهنگ فارسی معین