جدول جو
جدول جو

معنی فنفع - جستجوی لغت در جدول جو

فنفع
(فَ فَ)
به عربی فاره است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نفع
تصویر نفع
فایده، سود، بهره
نفع خالص: در علم اقتصاد سود ویژه
نفع غیر خالص: در علم اقتصاد سود نا ویژه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انفع
تصویر انفع
نافع تر، سودمندتر
فرهنگ فارسی عمید
(فَ قَ)
مرگ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
جمع واژۀ نفوع. رجوع به نفوع شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
جمع واژۀ نفعه. رجوع به نفعه شود
لغت نامه دهخدا
(نِ فَ)
جمع واژۀ نفعه. رجوع به نفعه شود
لغت نامه دهخدا
(فَ نِ)
مرد بسیارمال. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
به ترکی دنبلان (!) و به فارسی گشنج نامند و او غیر اقسام فطر است و مدور، و قریب بقدر نارنج و کوچکتر از آن میباشد و در زیر زمین نزدیک آبها متکون میشود و شیرین و لذیذ و سرد و تر، و بهتر از فطر مأکول و غلیظ است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ)
تجارت به عصاکننده. (آنندراج) (از اقرب الموارد). سوداگر عصا و چوب دستی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انفاع شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
خداوند شتران بسیار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، خداوند مال بسیار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فُ قُ)
موش. (منتهی الارب). مانند قنفع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِ فِ)
موش. (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
نافعتر و بافایده تر. (ناظم الاطباء). نافعتر و سزاوارتر. (آنندراج). نافعتر. پرسودتر. سودمندتر. اعود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُ فُ)
گول. احمق. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انفع
تصویر انفع
نافع تر و با فایده تر، سزاوارتر، سودمند تر، پرسودتر
فرهنگ لغت هوشیار
توانگر دارنده دارا بوی مشک، فزونداری فزون داراکی، خوشنامی نیک آوازگی، بالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفع
تصویر نفع
منفعت، حاصل، پیداوار، بهره، ثمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنفع
تصویر قنفع
موش خاردار از جانوران در لاتینی، کوته بالا قنقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنقع
تصویر فنقع
موش مرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفع
تصویر نفع
((نَ))
سود، فایده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفع
تصویر نفع
سود، بهره
فرهنگ واژه فارسی سره
بهره، ربح، سود، صرف، صرفه، فایده، منفعت
متضاد: خسارت، زیان، ضرر
فرهنگ واژه مترادف متضاد