جدول جو
جدول جو

معنی فنطاس - جستجوی لغت در جدول جو

فنطاس
(فِ)
حوضچه ای در کشتی که زهاب آبهای کشتی در آن جمع گردد. (فرهنگ فارسی معین). حوض کشتی که در آن نشانۀ آب آن گرد آید، آوندی ساخته از چوب در کشتی که در آن آب خوردن نهند. (منتهی الارب). بشکه ای در کشتی که در آن آب شیرین ریزند. (فرهنگ فارسی معین) : جهازات را مکلکل گردانید و فنطاسها که اوانی آب باشد چون دیدۀ عشاق از اشک مالامال ساخت. (تاریخ وصاف) ، کاسه ای که بدان آب شیرین بخش نمایند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
فنطاس
حوضچه ای در کشتی که آب در آن جمع شود
تصویری از فنطاس
تصویر فنطاس
فرهنگ لغت هوشیار
فنطاس
((فِ))
حوضچه ای در کشتی که زهاب آب های کشتی در آن مفرد گردد، بشکه ای در کشتی که در آن آب شیرین ریزند، کاسه ای که بدان آب شیرین تقسیم کنند، مفرد فناطیس
تصویری از فنطاس
تصویر فنطاس
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فِ)
سر نرۀ سطبر درشت، یا سر نرۀ پهنا. (منتهی الارب). فلطوس
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرطاس
تصویر فرطاس
پهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنطیس
تصویر فنطیس
دماغ کوفته: مرد، فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطاس
تصویر نطاس
همه دان
فرهنگ لغت هوشیار