جدول جو
جدول جو

معنی فنری - جستجوی لغت در جدول جو

فنری
(فَ نَ)
آنچه مانند فنر باشد، آنچه در آن فنر به کار رفته باشد: تنبان فنری. تختخواب فنری. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
فنری
ربيعٌ
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به عربی
فنری
Springy
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فنری
élastique
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فنری
弾力のある
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فنری
elastisch
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به هلندی
فنری
упругий
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به روسی
فنری
federnd
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به آلمانی
فنری
elastyczny
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به لهستانی
فنری
еластичний
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فنری
elástico
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فنری
elastico
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فنری
लचीला
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به هندی
فنری
yaylanabilir
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فنری
elastis
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فنری
탄력 있는
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به کره ای
فنری
אלסטי
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به عبری
فنری
弹性的
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به چینی
فنری
لچک دار
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به اردو
فنری
নমনীয়
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به بنگالی
فنری
มีความยืดหยุ่น
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به تایلندی
فنری
elástico
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فنری
elastiki
تصویری از فنری
تصویر فنری
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فخری
تصویر فخری
(دخترانه)
فخر (عربی) + ی (فارسی) منسوب به فخر، منسوب به افتخار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هنری
تصویر هنری
صفتی است برای آثار یا بازیگران شاخصی که برگزیده و گزیده کارند. مشخصه اصلی آنها اندیشه ورزی و اندیشه سازی است. آثاری چون ”هامون“ اثر جاودانه ی مهرجویی در ایران و سه گانه ی کیشلوفسکی (سفید، آبی، قرمز) درسینمای جهان اشخاصی مانند کوبریک در کارگردانی و بازیگر فقیدی چون مارلون براندو در دوران اوج بازیگری، نمونه ی بارز آثار و اشخاص هنری هستند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از فرنی
تصویر فرنی
تهیه شده در فرن، به ویژه نوعی نان گردۀ کلفت، مرد درشت اندام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرنی
تصویر فرنی
خوراکی رقیق که با آرد برنج یا نشاسته، شیر، شکر، گلاب و هل تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوری
تصویر فوری
ویژگی کاری که باید به سرعت انجام شود، به سرعت، بی درنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنری
تصویر هنری
هنرمند، باهنر، اهل هنر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوری
تصویر فوری
آنچه که اجرای آن بسرعت انجام گیرد، تلگرام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فطری
تصویر فطری
اصلی، ذاتی، طبیعی، خلقی
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده اندیشه مند در خود فرو رفته، مینیتیک سگالی مربوط به فکر متعلق به اندیشه: هیچ همی نماید ترا که نامی و حسی و فکری هر یک نفسی است جدا، متفکر اندیشه مند: حالت هر روز را نداری فکری و پژمرده هستی
فرهنگ لغت هوشیار
بزرگی کلانی: امروز که شاهی درم الفنج و میندیش زیرا که نماند ابدی شاهی و فنجی
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه لاتینی تنوری، نان تنوری خوراکی است رقیق. طرز تهیه: آرد برنج را بقدر ضرورت در کمی شیر حل کرده و در داخل شیر زده ده دقیقه می جوشانند و نزدیک پختن هل و گلاب و قند زده پس از دو سه جوش بر می دارند یا بدون قند کشیده یا شیره مصرف می کنند در هر یک لیتر شیر دویست گرم آرد برنج کافی است. نانی که در فرن پخته شود نان گرده ستبر نانی که کرانه هایش را در میان فرهم آورند و بریان کرده بروغن و شیر و شکر تر سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوری
تصویر فوری
بی درنگ
فرهنگ واژه فارسی سره