جدول جو
جدول جو

معنی فندینی - جستجوی لغت در جدول جو

فندینی(فُ)
منسوب به فندین که از قراء قدیم مرو است در پنج فرسخی. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شنیدنی
تصویر شنیدنی
درخور شنیدن، شایستۀ شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرودینی
تصویر فرودینی
فروردینی، برای مثال بپوشیده لباس فرودینی / بیفکنده لباس ماه آذر (دقیقی - ۱۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
سنگین بودن، گرانی، ثقل، کنایه از وقار، متانت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
کسی که در زندان به سر می برد، محبوس
فرهنگ فارسی عمید
(فِ)
منسوب به فغدین که از قرای بخاراست. (سمعانی). رجوع به فغاندیزی و فغدیزی شود
لغت نامه دهخدا
(فَدْ دی)
سعید بن خالد بن محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان بن ابی العاص بن امیه الاموی عثمانی فدینی. با مأمون همزمان بود ودر روزگار وی خروج کرد و پس از ابوالعمیطر علی بن یحیی مدعی خلافت شد... آنگاه یحیی بن صالح با سپاهی بدو روی آورد و چون به نزدیک دژ (حصن) وی که به فدین معروف به ود رسید، فدینی از آنجا بگریخت و یحیی بن صالح دژرا بگرفت و منهدم کرد. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(فَدْ دی)
منسوب به فدین. رجوع به فدّین شود
لغت نامه دهخدا
(فَ سَ)
دهی است به مرو. (معجم البلدان). از آن ده است فقیه محمد بن سلیمان فندینی. (منتهی الارب). و از آنجاست شیخ شهیر فضیل بن عیاض. (یادداشت مؤلف). روستائی است به مروالرود ابومسلم خراسانی صاحب الدعوه از آنجاست. (یادداشت دیگر)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بندینه
تصویر بندینه
تکمه، گوی گریبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنیدنی
تصویر شنیدنی
لایق شنیدن قابل شنیدن شنودنی: اخبار شنیدنی داستان شنیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندیدنی
تصویر گندیدنی
آنچه که لایق گندیدن باشد متعفن شدنی، فاسد شدنی
فرهنگ لغت هوشیار
یگانه بی همال یگانه بی نظیر: اهل دنیا جملگان زندانیند انتظار مرگ دار فانیند جز مگر نادر یکی فردانیی تن بزندان جان او کیوانیی. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدینی
تصویر بیدینی
بی کیشی لامذهبی مقابل دینداری
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به فروردین فروردینی: بپوشیده لباس فرودینی بیفگنده لباس ماه آذر. (دقیقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
سنگین بودن گرانی وزن ثقل. یا سنگنی گوش. ثقل سامعه کری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سندانی
تصویر سندانی
منسوب به سندان، سندان گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خندیدنی
تصویر خندیدنی
سزاوار خندیدن، لایق خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیسی
تصویر اندیسی
رسم الخط، طریقه نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چندانی
تصویر چندانی
هر اندازه، چندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
کسی که در محبس باشد آنکه در زندان و از آزادی محروم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بددینی
تصویر بددینی
بد مذهبی بد کیشی الحاد مقابل بهدینی خوش کیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فردانی
تصویر فردانی
((فَ))
یگانه، بی نظیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
کسی که در محبس باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
وزن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
محبوس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
Prisoner
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
Heaviness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
заключённый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
тяжесть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
Gefangener
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
Schwere
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
ув'язнений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سنگینی
تصویر سنگینی
тяжкість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
więzień
دیکشنری فارسی به لهستانی