- فلقمونیا
- یونانی تازی گشته مارگی (با بهره گیری از واژه ماره گیلکی برابر با چرک یا ریم به گونه بسته) اجتماع مقادیری چرک در عمق انساج به طوری که در چرکها محدود در یک نقطه باشند و اکثر تولید برجستگی و تومور در آن نقطه کنند. فلقمونیا ممکنست قسمتی از انساجی را که محدودش کرده اند کم کم در خود حل کند و بداخل یا خارج سر باز نمایند و یاهمان طور مسدود و محدود بماند
معنی فلقمونیا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سقمونیا محموده
سقمونیا، گیاهی پیچنده شبیه لبلاب با ریشۀ درشت، ستبر، شاخه های دراز خوابیده و بدبو که شیره به دست آمده از آن در طب استفاده می شود، محموده
سنسکریت تازی شده پلپلمویه
یونانی تازی گشته اوتی (محموده) گونه ای نیلوپر پایا از گیاهان دارویی
گیاهی پیچنده شبیه لبلاب با ریشۀ درشت، ستبر، شاخه های دراز خوابیده و بدبو که شیره به دست آمده از آن در طب استفاده می شود، محموده
قلفونه زنگباری (گویش شیرازی) رتک سنابر (صمغ صنوبر)
معجونی است که از تخم شاهدانه و شیرابه خشخاش میساختند و بعنوان مسکر و مسکن بکار میرفته است
((فَ یا فِ))
فرهنگ فارسی معین
معجونی است که از تخم شاهدانه و شیرابه خشخاش می ساختند و به عنوان مسکر و مسکن به کار می رفته است، فلونی، نوعی معجون مسکن و مخدر منسوب به فیلون تارسی پزشکی از معاصرین اعسطس (اوگوست) امپراطور رم که جهت تسکین درد دندان و دل درد به