جدول جو
جدول جو

معنی فلغمونی - جستجوی لغت در جدول جو

فلغمونی(فِ لِ)
آماس خونی است، و پیشینگان همه آماسهای گرم را فلغمونی گفته اندو سپس قرار بر این افتاده است که فلغمونی آماس خونی را گویند. (یادداشت مؤلف از ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ غَ)
منسوب به بلغم. بلغمی: شیر مرطوب... بلغمانی را از بهر آن زیان دارد که شیر به سردی میل دارد وحرارت ایشان آن را دیگرباره به مزاج خون بازنرساند. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی). ردی ٔللمعده، منضج للاورام البلغمانیه. (ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
(فِ فِ یَ / یِ)
فلفلمویه. (فرهنگ فارسی معین). فلفلمونیه. رجوع به فلفلمویه شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
افلاطونی. منسوب به افلاطون:
ای فتنه بر علوم فلاطونی
دین تاج علمهای فلاطون است.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
زاج است. (فهرست مخزن الادویه). فلامسوس. فلامن
لغت نامه دهخدا
منسوب به لیمون، چیزی که لیمو در آن انداخته باشند چون سکنجبین لیمونی که بجای سرکه در آن لیمو می اندازند، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
فلونیا. (فرهنگ فارسی معین). معجونی است مکیف که افیون و بذرالبنج در آن داخل کنند. (غیاث از مصطلحات). رجوع به فلونیا شود
لغت نامه دهخدا
یونانی تازی گشته مارگی (با بهره گیری از واژه ماره گیلکی برابر با چرک یا ریم به گونه بسته) اجتماع مقادیری چرک در عمق انساج به طوری که در چرکها محدود در یک نقطه باشند و اکثر تولید برجستگی و تومور در آن نقطه کنند. فلقمونیا ممکنست قسمتی از انساجی را که محدودش کرده اند کم کم در خود حل کند و بداخل یا خارج سر باز نمایند و یاهمان طور مسدود و محدود بماند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلفمونیه
تصویر فلفمونیه
سنسکریت تازی شده پلپلمویه
فرهنگ لغت هوشیار
لیمویی منسوب به لیمون، چیزی که لیمو در آن انداخته باشند چون سکنجبین لیمونی که بجای سرکه درآن لیمو اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
معجونی است که تخم شاهدانه و شیرابه خشخاش می ساختند و به عنوان مسکر و مسکن به کار می رفته است فلونی، نوعی معجون مسکن و مخدر منسوب به فیلون تارسی پزشکی از معاصرین اغسطس امپراتور روم که جهت تسکین درد دندان و دل به کار می رفته است فلونیا الرومیه
فرهنگ لغت هوشیار
آرزوی انجام نشده، آروز درونی، آنچه در دل به عنوان یک آرزو
فرهنگ گویش مازندرانی
آرایشگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
خرمالو، درخت خرمالو
فرهنگ گویش مازندرانی