سواقی الزرع. (تاج العروس). درختی است: نبیه، شاخ درخت فلجان. (از منتهی الارب) ، پوست گورخر. (یادداشت مؤلف از ابن الندیم). و الروم یکتب فی الحریر الابیض و الرق و غیره، و فی الطومار المصری و فی الفلجان، و هو جلود الحمیر الوحشیه. (ابن الندیم)
سواقی الزرع. (تاج العروس). درختی است: نبیه، شاخ درخت فلجان. (از منتهی الارب) ، پوست گورخر. (یادداشت مؤلف از ابن الندیم). و الروم یکتب فی الحریر الابیض و الرق و غیره، و فی الطومار المصری و فی الفلجان، و هو جلود الحمیر الوحشیه. (ابن الندیم)
ظرف کوچک چینی یا بلوری که در آن چای یا قهوه می خورند ساعت آبی، وسیله ای برای اندازه گیری زمان در گذشته که در آن از جریان یکنواخت آب استفاده می شد و اسباب آن ظرفی بود با سوراخ کوچک که آب قطره قطره از آن می چکیده و با مدرج ساختن ظرف، گذشت زمان را اندازه می گرفتند و نوعی از آن ظرفی سوراخ دار بوده که آن را پنگان یا فنجان گفته اند، پنگان، پنگ، سرچه، فنجان
ظرف کوچک چینی یا بلوری که در آن چای یا قهوه می خورند ساعت آبی، وسیله ای برای اندازه گیری زمان در گذشته که در آن از جریان یکنواخت آب استفاده می شد و اسباب آن ظرفی بود با سوراخ کوچک که آب قطره قطره از آن می چکیده و با مدرج ساختن ظرف، گذشت زمان را اندازه می گرفتند و نوعی از آن ظرفی سوراخ دار بوده که آن را پنگان یا فنجان گفته اند، پَنگان، پَنگ، سرچه، فِنجان
مزبله را گویند و آن جایی باشد که خاکروبه و پلیدیها در آن ریزند. (برهان). مزبله. (جهانگیری). مزبله ومحل خاکروبه و پلیدیها. (ناظم الاطباء). کلچان. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلج و کلچ و کلچان شود
مزبله را گویند و آن جایی باشد که خاکروبه و پلیدیها در آن ریزند. (برهان). مزبله. (جهانگیری). مزبله ومحل خاکروبه و پلیدیها. (ناظم الاطباء). کلچان. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلج و کلچ و کلچان شود
دهی است از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده که دارای 324 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات، انگور، میوه و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده که دارای 324 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات، انگور، میوه و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش سربند شهرستان اراک که دارای 2314 تن سکنه است، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، صیفی، عسل و چغندر است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) دهی است از بخش زرقان شهرستان شیراز که دارای 34 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از بخش سربند شهرستان اراک که دارای 2314 تن سکنه است، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، صیفی، عسل و چغندر است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) دهی است از بخش زرقان شهرستان شیراز که دارای 34 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان فعله کری بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاه. دارای 110 تن سکنه. آب آن از رود خانه گاورود و محصول آنجا غلات، حبوبات و توتون. شغل اهالی زراعت، قالیچه و جاجیم و پلاس بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان فعله کری بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاه. دارای 110 تن سکنه. آب آن از رود خانه گاورود و محصول آنجا غلات، حبوبات و توتون. شغل اهالی زراعت، قالیچه و جاجیم و پلاس بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
قریه ای است در نزدیکی کمسان، و نسبت بدان بلجانی شود. (از اللباب فی تهذیب الانساب). قریۀ بزرگی است بین بصره و عبادان (آبادان) و از طرف ’کیش’ محل ورود کشتیهایی است که کالاهای هند را حمل می کنند، و از جانب ملک کیش والی و قلعه ای در این قریه می باشد و یاقوت گوید آن قریه را بارها دیده است که آخرین بار آن سال 588 هجری قمری یا پس از آن بوده است. (از معجم البلدان) (از مراصد)
قریه ای است در نزدیکی کُمسان، و نسبت بدان بلجانی شود. (از اللباب فی تهذیب الانساب). قریۀ بزرگی است بین بصره و عبادان (آبادان) و از طرف ’کیش’ محل ورود کشتیهایی است که کالاهای هند را حمل می کنند، و از جانب ملک کیش والی و قلعه ای در این قریه می باشد و یاقوت گوید آن قریه را بارها دیده است که آخرین بار آن سال 588 هجری قمری یا پس از آن بوده است. (از معجم البلدان) (از مراصد)
خلیدن، دودلی، جستن اندام، خارخار آه بی ساجد سجودی چون بود ک گفت بی چون باشد و بی خارخار (مولانا) تازی ک گشنیز از گیاهان پریدن پلک چشم، جستن پهلو یا عضو دیگر، لرزیدن تکان خوردن، اضطراب، بخاطر در آمدن، میل خاطر خواهش چیزی
خلیدن، دودلی، جستن اندام، خارخار آه بی ساجد سجودی چون بود ک گفت بی چون باشد و بی خارخار (مولانا) تازی ک گشنیز از گیاهان پریدن پلک چشم، جستن پهلو یا عضو دیگر، لرزیدن تکان خوردن، اضطراب، بخاطر در آمدن، میل خاطر خواهش چیزی