جدول جو
جدول جو

معنی فلالس - جستجوی لغت در جدول جو

فلالس
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لالس
تصویر لالس
نوعی پارچۀ ابریشمی لطیف و سرخ رنگ، برای مثال گه در قدم باغ کشد فضل تو دیبا / گه بر سر کهسار نهد حکم تو لالس (بدر جاجرمی- مجمع الفرس - لالس)
فرهنگ فارسی عمید
(فِ قَ لُ)
شاعری از یونان قدیم. (یادداشت مؤلف از ابن الندیم). فلوگل. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
به یونانی نوعی از خشخاش است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
جمع واژۀ فلّیّه. (منتهی الارب). مفرد آن را اقرب الموارد به کسر اول آورده است. رجوع به فلیه شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
پوست درختی است در طور سینا، ثمر آن مانند بلوط. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
جمع واژۀ فل ّ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به فل ّ شود
لغت نامه دهخدا
(فُلْ لا)
لشکر هزیمت یافته. (منتهی الارب). ج فل ّ. رجوع به فل ّ شود
لغت نامه دهخدا
(فَلْ لا)
پشیزفروش. (منتهی الارب). نسبتی است که صرافی را میرساند. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نوعی از بافتۀ ابریشم خوش قماش نازک لطیف و سرخ. (برهان). نوعی از بافتۀ ابریشمی باشد که سرخ رنگ و بغایت نازک و لطیف بودو آن را لاه نیز گویند. (جهانگیری). لاه:
گه در قدم باغ کشد فضل تو دیبا
گه بر سر کهسار نهد حکم تو لالس.
بدر جاجرمی.
، به زبان علمی اهل هندبه معنی روی باشد که به عربی وجه خوانند. (برهان). مصحح برهان (چ کلکته سال 1274) افزوده که لالس به معنی روی در هیچ لغت سنسکریت یافت نشد، دوستی و محبت. (برهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فالس
تصویر فالس
آلمانی تازی گشته والس بنگرید به والس ساختگی دروغین سست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلاس
تصویر فلاس
پشیز فروش
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی بافته ابریشمی خوش قماش نازک و لطیف وسرخ رنگ لاه: گه در قدم باغ کشد فضل تو دیبا گه بر سر کهسار نهد حکم تو لالس. (بدر جاجرمی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار