جدول جو
جدول جو

معنی فلارگ - جستجوی لغت در جدول جو

فلارگ
(فَ)
دهی است از حومه شهرستان بیرجند که دارای 234 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و زعفران است. مزارع مهدی آباد، خونیک بالا و پائین و قاسم آباد جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ)
یکی از دهستانهای بخش لردگان شهرستان شهرکرد که در دامنۀ کوهستان قرار گرفته است. رود خانه چشمه میشان این دهستان را مشروب میکند و به رود خانه خراسان میریزد، و آب قراء بیشتر از چشمه ها تأمین میشود. این دهستان از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و 8000 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غله، حبوب و برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
دهی است از بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین که دارای 414 تن سکنه است. آب آن ازچشمه و محصول عمده اش غله، نخود، انگور و کاردستی مردم کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(فَلْ لا)
آذربو. (فهرست مخزن الادویه). نوعی بیخ سفید است. (آنندراج). قلار. عرطنیثا را به پارسی فلارگویند و گلیم شوی نیز گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا