دانا. (منتهی الارب). دانشمند. (غیاث) (از اقرب الموارد) ، دریابنده. رجوع به فقه شود، فحل فقیه، گشن ماهر و زیرک در گشنی کردن. (منتهی الارب) ، دانای علم دین. ج، فقهاء. (منتهی الارب) (غیاث). عالم علم فقه. (از اقرب الموارد) : عجب است از روزگار که میان خواجه احمد و آن فقیه همیشه بد بود. (تاریخ بیهقی). بخط بوحنیفه چند کتاب دیده بود. (تاریخ بیهقی). من در مطالعت این کتاب تاریخ، از فقیه بوحنیفۀ اسکافی درخواستم تا قصیده ای گفت. (تاریخ بیهقی). آنکه فقیه است از املاک او پاکتر آن است که از رشوت است. ناصرخسرو. آن را بدو بهل که همی گوید من دیده ام فقیه بخارا را. ناصرخسرو. از شاه زی فقیه چنان بود رفتنم کز بیم مور در دهن اژدها شوم. ناصرخسرو مؤدب شوم یا فقیه و محدث کاحادیث مسند کنم استماعی. خاقانی. در ناف دو علم بوی طیب است وآن هر دو فقیه یا طبیب است. نظامی. پس فقیهش بانگ برزد کای پسر باز کن دستار را، آنگه ببر. مولوی. راستی کردند و فرمودند مردان خدای ای فقیه اول نصیحت گوی نفس خویش را. سعدی. سرهنگ لطیف خوی دلدار بهتر ز فقیه مردم آزار. سعدی. هرکه هست از فقیه و پیر و مرید وز زبان آوران پاک نفس. سعدی. آنکه نداند رقمی بهر نام به ز فقیهی که بود ناتمام. امیرخسرو
دانا. (منتهی الارب). دانشمند. (غیاث) (از اقرب الموارد) ، دریابنده. رجوع به فَقِه شود، فحل فقیه، گشن ماهر و زیرک در گشنی کردن. (منتهی الارب) ، دانای علم دین. ج، فقهاء. (منتهی الارب) (غیاث). عالم علم فقه. (از اقرب الموارد) : عجب است از روزگار که میان خواجه احمد و آن فقیه همیشه بد بود. (تاریخ بیهقی). بخط بوحنیفه چند کتاب دیده بود. (تاریخ بیهقی). من در مطالعت این کتاب تاریخ، از فقیه بوحنیفۀ اسکافی درخواستم تا قصیده ای گفت. (تاریخ بیهقی). آنکه فقیه است از املاک او پاکتر آن است که از رشوت است. ناصرخسرو. آن را بدو بهل که همی گوید من دیده ام فقیه بخارا را. ناصرخسرو. از شاه زی فقیه چنان بود رفتنم کز بیم مور در دهن اژدها شوم. ناصرخسرو مؤدب شوم یا فقیه و محدث کاحادیث مسند کنم استماعی. خاقانی. در ناف دو علم بوی طیب است وآن هر دو فقیه یا طبیب است. نظامی. پس فقیهش بانگ برزد کای پسر باز کن دستار را، آنگه ببر. مولوی. راستی کردند و فرمودند مردان خدای ای فقیه اول نصیحت گوی نفس خویش را. سعدی. سرهنگ لطیف خوی دلدار بهتر ز فقیه مردم آزار. سعدی. هرکه هست از فقیه و پیر و مرید وز زبان آوران پاک نفس. سعدی. آنکه نداند رقمی بهر نام به ز فقیهی که بود ناتمام. امیرخسرو
اگر جاهلی در خواب بیند که فقیه و فاضل شد، دلیل که به بلائی مبتلا شود. اگر بیننده عالم بود، دلیل شرف و بزرگی است و نامش در آن دیار منتشر شود. اگر عامی بیند که فاضل شد، دلیل که یاور شود. اگر بیننده عالم بود قاضی شود. محمد بن سیرین
اگر جاهلی در خواب بیند که فقیه و فاضل شد، دلیل که به بلائی مبتلا شود. اگر بیننده عالم بود، دلیل شرف و بزرگی است و نامش در آن دیار منتشر شود. اگر عامی بیند که فاضل شد، دلیل که یاور شود. اگر بیننده عالم بود قاضی شود. محمد بن سیرین