- فقر
- نداری، تهیدستی
معنی فقر - جستجوی لغت در جدول جو
- فقر
- تنگ دستی، تهیدستی، ناداری، درویشی، کمبود چیزی مثلاً فقر آهن در بدن، در تصوف از مراحل سلوک که عبارت است از نیازمندی به خدای تعالی و بی نیازی از خلق، احتیاج
- فقر
- درویشی، خلاف غنی، نداشتن مایحتاج، بی چیزی
- فقر ((فَ قْ))
- تهیدستی، تنگدستی
- فقر
- فقره ها، مهره های ستون فقرات، مهره های پشت، جمع واژۀ فقره
- فقر
- Indigence, Lowliness, Poorness
- فقر
- indigência, baixeza, pobreza
- فقر
- бедность , низость
- فقر
- Armut, Niederträchtigkeit
- فقر
- ubóstwo, podłość, bieda
- فقر
- злидні , низькість , бідність
- فقر
- indigencia, bajeza, pobreza
- فقر
- indigence, bassesse, pauvreté
- فقر
- indigenza, bassezza, povertà
- فقر
- armoede, laagheid
- فقر
- दरिद्रता , निम्नता , गरीबी
- فقر
- kemiskinan, kerendahan
- فقر
- فقرٌ , دونيّةٌ
- فقر
- 빈곤 , 비열함 , 가난
- فقر
- עֲנִיּוּת , שׁוּפִּי , עֲנִיוּת
- فقر
- 贫困 , 低贱 , 贫穷
- فقر
- 貧困 , 低劣
- فقر
- yoksulluk, alçaklık
- فقر
- umaskini, unyenyekevu
- فقر
- ความยากจน , ความต่ำ , ความยากจน
- فقر
- দারিদ্র্য , তুচ্ছতা , দারিদ্র্য
- فقر
- غربت , پست دامنی , غربت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فقیرها، تنگ دست ها، در تصوف سالک ها، جمع واژۀ فقیر
مهره پشت را گویند
جمع فقیر تهیدستان تنگدستان، عارفان درویشان
واحد شمارش یک عمل، رویداد، موضوع یا امثال آن، مرتبه، دفعه، بند، ماده، موضوع، در پزشکی هر یک از مهره های ستون فقرات، مهرۀ پشت
درویش تر، تنگدست تر
مهره داران