جدول جو
جدول جو

معنی فقر - جستجوی لغت در جدول جو

فقر
نداری، تهیدستی
تصویری از فقر
تصویر فقر
فرهنگ واژه فارسی سره
فقر
تنگ دستی، تهیدستی، ناداری، درویشی، کمبود چیزی مثلاً فقر آهن در بدن، در تصوف از مراحل سلوک که عبارت است از نیازمندی به خدای تعالی و بی نیازی از خلق، احتیاج
تصویری از فقر
تصویر فقر
فرهنگ فارسی عمید
فقر
درویشی، خلاف غنی، نداشتن مایحتاج، بی چیزی
تصویری از فقر
تصویر فقر
فرهنگ لغت هوشیار
فقر
((فَ قْ))
تهیدستی، تنگدستی
تصویری از فقر
تصویر فقر
فرهنگ فارسی معین
فقر
فقره ها، مهره های ستون فقرات، مهره های پشت، جمع واژۀ فقره
تصویری از فقر
تصویر فقر
فرهنگ فارسی عمید
فقر
Indigence, Lowliness, Poorness
تصویری از فقر
تصویر فقر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فقر
indigência, baixeza, pobreza
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فقر
бедность , низость
دیکشنری فارسی به روسی
فقر
Armut, Niederträchtigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
فقر
ubóstwo, podłość, bieda
دیکشنری فارسی به لهستانی
فقر
злидні , низькість , бідність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فقر
indigencia, bajeza, pobreza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فقر
indigence, bassesse, pauvreté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فقر
indigenza, bassezza, povertà
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فقر
armoede, laagheid
دیکشنری فارسی به هلندی
فقر
दरिद्रता , निम्नता , गरीबी
دیکشنری فارسی به هندی
فقر
kemiskinan, kerendahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فقر
فقرٌ , دونيّةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
فقر
빈곤 , 비열함 , 가난
دیکشنری فارسی به کره ای
فقر
עֲנִיּוּת , שׁוּפִּי , עֲנִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
فقر
贫困 , 低贱 , 贫穷
دیکشنری فارسی به چینی
فقر
貧困 , 低劣
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فقر
yoksulluk, alçaklık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فقر
umaskini, unyenyekevu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فقر
ความยากจน , ความต่ำ , ความยากจน
دیکشنری فارسی به تایلندی
فقر
দারিদ্র্য , তুচ্ছতা , দারিদ্র্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
فقر
غربت , پست دامنی , غربت
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فقرا
تصویر فقرا
فقیرها، تنگ دست ها، در تصوف سالک ها، جمع واژۀ فقیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فقره
تصویر فقره
مهره پشت را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقرا
تصویر فقرا
جمع فقیر تهیدستان تنگدستان، عارفان درویشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقره
تصویر فقره
((فِ قْ رَ))
مهره پشت، هر یک از مهره های ستون فقرات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فقرا
تصویر فقرا
((فُ قَ))
جمع فقیر، تهی دستان، تنگ دستان، عارفان، درویشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فقره
تصویر فقره
واحد شمارش یک عمل، رویداد، موضوع یا امثال آن، مرتبه، دفعه، بند، ماده، موضوع، در پزشکی هر یک از مهره های ستون فقرات، مهرۀ پشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افقر
تصویر افقر
درویش تر، تنگدست تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقریات
تصویر فقریات
مهره داران
فرهنگ لغت هوشیار