جدول جو
جدول جو

معنی فقاقیع - جستجوی لغت در جدول جو

فقاقیع
(فَ)
غوره های آب و شراب. (منتهی الارب). واحدآن فقاعه و آن نفاخات آب است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقاقیا
تصویر اقاقیا
(دخترانه)
درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اقاقی
تصویر اقاقی
(دخترانه)
اقاقیا، درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وقایع
تصویر وقایع
واقعه، در تصوف حالات روحی که بر سالک عارض می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فجایع
تصویر فجایع
فجیعت ها، مصیبتهای دردناک، جمع واژۀ فجیعت
فرهنگ فارسی عمید
درخت زینتی از خانواده پروانه واران با برگ های مرکب ریز به رنگ سبز روشن که گل های سفید، خوشه ای و معطر دارد، در طب قدیم عصاره یا صمغی که از میوۀ مغیلان گرفته می شده و برای تقویت معده و کبد به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقاقیر
تصویر عقاقیر
عقارها، خانه ها، ملک ها، آبها و زمینهای زراعتی، جمع واژۀ عقار
فرهنگ فارسی عمید
(فُ حی یَ)
گلرنگ: حلۀ فقاحیه، حلۀ گلرنگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
جمع واژۀ نقاز. رجوع به نقاز شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مقطوع. (ناظم الاطباء) ، قسمی از حدیث، مقابل مراسیل و مسانید. حدیثهای منقطع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقطوع شود، مقاطیعالشعر، ابیات مفرده. (از محیط المحیط). مفردات
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مقلاع. (اقرب الموارد). رجوع به مقلاع شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مدقع به معنی شتری که علف را وقت خوردن از خاک برکند. (از منتهی الارب). رجوع به مدقع شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
چوزۀ کبک. قلب زعاقیق است. و واحد آن زقوع است یا نیامده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). چوزه های کبک و فره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فِ قی یَ)
اشعاری که مشتمل بر فراق و دوری از معشوق باشد. (آنندراج). فراق نامه. رجوع به فراق، فراقی و فراق نامه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ عقّار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اسم جنس ادویه است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (مخزن الادویه). هر گیاه که بدان تداوی کنند. مفردات طب. (یادداشت مرحوم دهخدا). ادویه که از قسم بیخ نباتات است. (غیاث اللغات) (آنندراج). دواهای نباتی. گیاهان داروئی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عقّار شود: آن طبیبان را داروها و عقاقیرهاست که از هندوستان و از هر جا آرند. (تاریخ بیهقی).
گهی الوان احوال عقاقیر
که چه گرم است از آن چه خشک و چه تر.
ناصرخسرو.
هر عقاقیر که داروکدۀ بابل راست
حاضرآرید و بها بدرۀ زر باز دهید.
خاقانی.
نه پیش من دواوین است و دفتر
نه عیسی را عقاقیر است و هاون.
خاقانی.
ازین و آن دوا مطلب چون مسیح هست
زیرا اجل گیاست عقاقیر این و آن.
خاقانی.
از این دو عقاقیر صحرای دلها
در این هفت دکان گیائی نیابی.
خاقانی.
هر چه بدان ماند از ظروف و اوانی و...عقاقیر و اخلاط و توابل که هر چیز از آن از عالمی به عالمی می برند. (ترجمه محاسن اصفهان، در وصف بازار اصفهان). بر آن کوه عقاقیر بسیار است از اطراف اهل فارس بدان کوه آینده و عقاقیر چینند و جمع کنند. (تاریخ قم ص 87). آنچه اجناس که متعلق به شربتخانه است که تحویل او شود، ظروف طلا و نقره و... شکر و قند و عقاقیر و قهوه و... (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 33) ، حدید جدید العقاقیر، آهن اصل و نیکو. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ عقّیر. (ناظم الاطباء). رجوع به عقّیر شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ توقیع. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ توقیع سلطان. (از اقرب الموارد). رجوع به توقیع شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مأخوذ از یونانی، عصارۀ خاری است که پوست را بدان دباغت کنند و آن صلب و سیاه رنگ میباشد و بعضی گویند صمغ خار مغیلان است، اگر بخودبرگیرند قطع خون رفتن کند. (آنندراج) (برهان). عصارۀ قرظ (سنط) ، آن را خشک کنند و قرص از آن سازند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (قانون بوعلی سینا مقالۀ ثانیه از کتاب ثانی ص 156). صمغ قرظ. (الابنیه عن حقایق الادویه). دو قسم عصیر منجمد را بنام اقاقیا می نامند، یکی اقاقیای صادق که اقاقیای مصری نیز گویند و عبارتست از عصارۀ غلافهای سبز میوۀ مغیلان و بشکل قطعاتی است که تقریباً از 25 تا 30 مثقال وزن هر یک از آنها میباشد و سیاه رنگ و طعمشان عفص است و دیگری اقاقیای کاذب که از عصیر بعضی میوه ها مانند آلوچه و برخی دیگرمیوه های طایفۀ روزاسه درست مینمایند و رنگ این قسم سرخ قهوه ای و مزۀ آن مانند مزۀ آلوی نارس است و در فرنگ بخصوص در آلمان این قسم اقاقیا را می سازند و اکنون در تهران یک نوع درختی که دارای گلهای خوشۀ سفیدی است و از همان طایفۀ مغیلان است به اسم درخت اقاقیا موسوم مینمایند. (ناظم الاطباء) : قرظ، بار درخت سنط که از عصارۀ آن اقاقیا برآید. (منتهی الارب). و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و ترجمه صیدنه شود.
- اقاقیای پیچ، اقاقیای بنفش. (یادداشت مؤلف).
- اقاقیای زرد، اقاقی زرد. (یادداشت مؤلف).
- اقاقیای سرخ.
- اقاقیای هندی، عصاره ای که از اقاقیا گرفته میشود و آنرا بندرت و کم یابی مثل زنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جمع واژۀ برقوع، بمعنی روی پوش. (مهذب الاسماء). رجوع به برقوع شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ قطیع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قطیع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فجایع
تصویر فجایع
جمع فجیعه، جنایات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فواقع
تصویر فواقع
بلاها، سختیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقاحی
تصویر فقاحی
جامه گلرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقاری
تصویر فقاری
مهره دار
فرهنگ لغت هوشیار
فوگان فروش، سیکی فروشنده فقاع آبجو فروش، مایع شربتی شکل یا مربا مانندی که از جوشاندن حبه های انگور حاصل می شود و در حقیقت نوعی ثلثان است که در اطراف خراسان (کاشمر و تربت و با خرز و مشهد) به فقاعی مشهور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقاقه
تصویر فقاقه
گول مرد، پف ماهی ماهی نیل
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به فراق آنچه درباره فراق بود: پیاپی شد غزلهای فراقی برآمد بانگ نوشانوش ساقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقاطیع
تصویر اقاطیع
جمع قطیع، گله ها رمه ها
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده وریز از درختان درختی از دسته شبدرها از تیره پروانه واران که اصلش از آمریکای شمالی است. این درخت بارتفاع 25 متر هم ممکن است برسد. گلهایش خوشه یی سفید یا صورتی و خوشبوست، عصاره درخت کرت، درختی از دسته گل ابریشمها جزو تیره پروانه واران که در حدود 300 گونه از آن در نواحی مختلف دیده شده. بعضی از گونه های آن بصورت درختچه است و خار دارد چوب آن نسبته سخت و محکم است اقاقیا عقاقیا اقاسیا
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از دسته شبدرها از تیره پروانه واران که اصلش از آمریکای شمالی است. این درخت بارتفاع 25 متر هم ممکن است برسد. گلهایش خوشه یی سفید یا صورتی و خوشبوست، عصاره درخت کرت، درختی از دسته گل ابریشمها جزو تیره پروانه واران که در حدود 300 گونه از آن در نواحی مختلف دیده شده. بعضی از گونه های آن بصورت درختچه است و خار دارد چوب آن نسبته سخت و محکم است اقاقیا عقاقیا اقاسیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقاقیر
تصویر عقاقیر
جمع عقار، بیخ های گیاهی جمع عقار داروهای نباتی گیاهان دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
فتال سروده ها مونث فراقی. یا اشعار فراقیه. اشعاری که مشتمل بر فراق و دوری از معشوق باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقیا
تصویر قاقیا
کاهیده اقاقیا بنگرید به اقاقیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقاقیا
تصویر اقاقیا
معرب واژه یونانی اکیاکیا، درختی است خاردار با گل های خوشه ای سفید یا صورتی و خوشبو که چوبی سخت و محکم دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقاقیر
تصویر عقاقیر
((عَ))
جمع عقار، داروها، گیاهان دارویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وقایع
تصویر وقایع
رویدادها
فرهنگ واژه فارسی سره