شاگردانه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، بغیاز، دستاران، برمغاز، درستاران، میلاویه برای مثال به هر طریق که خواهی همیشه مال دهد / به بخشش و به صله، خیر و صدقه و فغیاز (ابوالعباس- صحاح الفرس - فغیاز) بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، عتق، داشات، سماحت، عطیّه، برمغاز، دهشت، منحت، جدوا، بذل، اعطا، داد و دهش، صفد، احسان، جود، داشن، بغیاز، داشاد
شاگِردانِه، انعام و پولی که علاوه بر اجرت به شاگرد داده می شود، بَغیاز، دستاران، بَرمَغاز، درستاران، میلاویه برای مِثال به هر طریق که خواهی همیشه مال دهد / به بخشش و به صله، خیر و صدقه و فغیاز (ابوالعباس- صحاح الفرس - فغیاز) بَخشِش، عَطا، کَرَم، دَهِش، بخشیدن چیزی به کسی، عِتق، داشات، سَماحَت، عَطیِّه، بَرمَغاز، دَهِشت، مِنحَت، جَدوا، بَذل، اِعطا، داد و دَهِش، صَفَد، اِحسان، جود، داشَن، بَغیاز، داشاد
نوید و مژدگانی را گویند. (برهان) (از ناظم الاطباء). مژدگانی. (رشیدی) (لغت فرس اسدی) (جهانگیری). مژدگانی باشد و فغیازی تبدیل آن است. (آنندراج) (انجمن آرا). فغیازی. (آنندراج). بغیاذی. فغیاذی.
نوید و مژدگانی را گویند. (برهان) (از ناظم الاطباء). مژدگانی. (رشیدی) (لغت فرس اسدی) (جهانگیری). مژدگانی باشد و فغیازی تبدیل آن است. (آنندراج) (انجمن آرا). فغیازی. (آنندراج). بغیاذی. فغیاذی.
عطا و بخشش. (ازبرهان). بغیاز. (حاشیۀ برهان چ معین) : چو عقب بخشدی گزیت ببخش هم بده شعر بنده را فغیاز. ابوالعباس. ، به معنی شاگردانه هم هست و آن زری باشد که بعد از اجرت استاد بطریق انعام بشاگرد دهند، به معنی مژده و نوید هم آمده. (برهان)
عطا و بخشش. (ازبرهان). بغیاز. (حاشیۀ برهان چ معین) : چو عقب بخشدی گزیت ببخش هم بده شعر بنده را فغیاز. ابوالعباس. ، به معنی شاگردانه هم هست و آن زری باشد که بعد از اجرت استاد بطریق انعام بشاگرد دهند، به معنی مژده و نوید هم آمده. (برهان)
دهی است از دهستان گلمکان بخش طرقبۀ شهرستان مشهد که دارای 1401 تن سکنه است. آب از رودخانه و محصولات آنجا، غلات، بنشن، سیب زمینی و میوه جات و خشکبار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان گلمکان بخش طرقبۀ شهرستان مشهد که دارای 1401 تن سکنه است. آب از رودخانه و محصولات آنجا، غلات، بنشن، سیب زمینی و میوه جات و خشکبار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)