- فعومه
- پر گشتن بازو ستبر بازویی، پر شدن آوند و خنور، هموار برابر، گوالندگی زن
معنی فعومه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گنگلاجی گنگلاج در پارسی کسی را گویند که در سخن در ماند به تازی (الکن)، گولی، درشت خویی
سیاهگونگی، سیاه رنگی سیاه رنگ شدن
هموار برابر، پر شدن پر شدن آوند
نعومت در فارسی نرمی همواری، نرم و نازک شدن