آکنده شدن بازو. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پر گردیدن ظرف، هموارو معتدل و تمام خلقت گشتن زن و بزرگ شدن ساق او. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به فعمه شود، پر و فربه شدن. (تاج المصادر بیهقی)
آکنده شدن بازو. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پر گردیدن ظرف، هموارو معتدل و تمام خلقت گشتن زن و بزرگ شدن ساق او. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به فعمه شود، پر و فربه شدن. (تاج المصادر بیهقی)
گنگلاج گردیدن. (منتهی الارب). فدم بودن. (از اقرب الموارد). و رجوع به فدم شود، درمانده در سخن شدن، گول و درشتخوی شدن. (منتهی الارب) ، فدامه. (اقرب الموارد). و رجوع به فدامه شود
گنگلاج گردیدن. (منتهی الارب). فدم بودن. (از اقرب الموارد). و رجوع به فَدم شود، درمانده در سخن شدن، گول و درشتخوی شدن. (منتهی الارب) ، فَدامه. (اقرب الموارد). و رجوع به فدامه شود
آکنده شدن بازو. (منتهی الارب) ، امتلاء. (اقرب الموارد). پر گردیدن ظرف. (منتهی الارب) ، هموار و معتدل و تمام خلقت گشتن زن وبزرگ شدن ساق آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پر و فربه شدن. (تاج المصادر بیهقی)
آکنده شدن بازو. (منتهی الارب) ، امتلاء. (اقرب الموارد). پر گردیدن ظرف. (منتهی الارب) ، هموار و معتدل و تمام خلقت گشتن زن وبزرگ شدن ساق آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پر و فربه شدن. (تاج المصادر بیهقی)
کرمکی سیاه است که در آب شنا میکند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به اقرب الموارد شود، نوعی از ماهی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، عوم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
کرمکی سیاه است که در آب شنا میکند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به اقرب الموارد شود، نوعی از ماهی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، عُوَم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)