پرنده ای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که می تواند بعضی اصوات را تقلید کند، برای مثال در پس آینه طوطی صفتم داشته اند / آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم (حافظ - ۷۶۲)
پرنده ای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که می تواند بعضی اصوات را تقلید کند، برای مِثال در پس آینه طوطی صفتم داشته اند / آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم (حافظ - ۷۶۲)
هیثم بن خلف دوری، مکنی به ابومحمد. از راویان است. وی از ربیع بن تغلب و احمد بن ابراهیم دورقی روایت کند و از او ابوبکر بن قصری و جز او روایت دارند. نقش روات در تاریخ اسلام به عنوان حافظان و ناقلان سنت های نبوی بی بدیل است. این افراد در جمع آوری و ثبت احادیث پیامبر اسلام و اهل بیت (ع) نه تنها در کنار محدثان، بلکه در ایجاد اسناد معتبر حدیثی نقش اساسی دارند. بدون این روات، مسلمانان نمی توانستند به درستی از تعالیم پیامبر اسلام بهره برداری کنند.
هیثم بن خلف دوری، مکنی به ابومحمد. از راویان است. وی از ربیع بن تغلب و احمد بن ابراهیم دورقی روایت کند و از او ابوبکر بن قصری و جز او روایت دارند. نقش روات در تاریخ اسلام به عنوان حافظان و ناقلان سنت های نبوی بی بدیل است. این افراد در جمع آوری و ثبت احادیث پیامبر اسلام و اهل بیت (ع) نه تنها در کنار محدثان، بلکه در ایجاد اسناد معتبر حدیثی نقش اساسی دارند. بدون این روات، مسلمانان نمی توانستند به درستی از تعالیم پیامبر اسلام بهره برداری کنند.
دهی از بخش شیب آب شهرستان زابل در 10 هزارگزی باختر سکوهه و 7 هزارگزی شوسۀ زاهدان به زابل، جلگه و گرم و معتدل با 3400 تن سکنه، آب آن از رود خانه هیرمند، محصول آنجا غلات و لبنیات و پنبه و صیفی، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه، گلیم و کرباس بافی، راه آن فرعی است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی از بخش شیب آب شهرستان زابل در 10 هزارگزی باختر سکوهه و 7 هزارگزی شوسۀ زاهدان به زابل، جلگه و گرم و معتدل با 3400 تن سکنه، آب آن از رود خانه هیرمند، محصول آنجا غلات و لبنیات و پنبه و صیفی، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه، گلیم و کرباس بافی، راه آن فرعی است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
پرنده ای است سبزرنگ از طایفۀ پسیتاسیده، و بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است، طوطیان عموماً در نواحی گرم و رطوبی افریقا و هند زیست میکنند، ببغاء، طوطک، معرب توتۀ هندی است، (فهرست مخزن الادویه)، معرب توتی و آن طائری است سبز که بعرف آن را طوطا نامند و شکرشکن، شکرفشان، شکرمقال، شکرین مقال، شیرین زبان، شیرین سخن، شیرین تکلم، شیرین گفتار، خوش نوا و خوش حرف از صفات اوست، (آنندراج) : در کف لالۀ خودروی نهد سرخ قدح زاغ همچون پر طوطی شود از سبز گیاه، فرخی، الا تا درآیند طوطی و سارک (شارک) الا تا سرایند قمری و ساری، زینتی، بلی نعامه و طوطی دو طایرند ولیک غذای آن شکر آمد غذای این اخگر، ازرقی، طوطی گفتا سمن به بود از سبزه کو بوی ز عنبر گرفت رنگ ز کافور ناب، خاقانی، ای عندلیب گلشن جان زارنال زار کزشاخ شرع طوطی حاضرجواب شد، خاقانی، طوطی آمد با دهانی پرشکر در لباس فستقی با طوق زر، عطار، مرحبا ای طوطی طوبی نشین پوششت حیله ست و طوقت آتشین، عطار، اگر طوطی زبان می بست در کام نه خود را در قفس میدید و نه دام، وحشی، - امثال: طوطی ز زبان خویش در دام افتاد، ؟ - طوطی پس آینه، شخصی که در پس آئینه نشسته حرفها زند برای تعلیم دادن طوطی کذائی بنوعی که منظور است و این طوطی کذائی که مقابل و مواجه آئینه است عکس خود را در آن آئینه مشاهده کرده گمان برد که این حرف حریف اوست غافل از آن طوطی که پس آئینه است، و همین مقصود است درین بیت خواجۀ شیراز: در پس آینه طوطی صفتم داشته اند آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم، و هم او راست: در لباس بشرٌ مثلکم ارشاد رسول فضل من بهرتو طوطی ّ پس آینه است، (از آنندراج)، - طوطی خط، کنایه از جوان سبزخط، ملا سالک قزوینی راست: طوطی خطی که طعنه زند بر شکر لبش دارم سری چو فاخته بر دور غبغبش، (از آنندراج)، - طوطی زرین نفس، کنایه از قلم است، (آنندراج)، - طوطی صاحب سلامت گو، طوطی که آن را صاحب سلامت تعلیم کرده باشند و اکثر اوقات اینچنین میگفته باشد، ملا قاسم مشهدی راست: در میان نوخطان باقی همه نیرنگ توست طوطی صاحب سلامت گو خط شبرنگ توست، (از آنندراج)، - طوطی صحرا، کنایه از سبزه است، (آنندراج) (برهان)، - طوطیک، مصغر طوطی: ماه نو منخسف در گلوی فاخته ست طوطیکان با حدیث قمریکان با انین، منوچهری، هر طوطیکی سبزقبائی دارد هر آهوکی چرا به راغی دارد، منوچهری، - طوطی مقال، کنایه از فصیح است، (آنندراج)، - طوطی نوائی، بمعنی طوطی مقال که کنایه از فصیح است، (آنندراج)، - طوطی وار آموختن (از بر کردن) مطلبی، بی تعقل و اندیشه در فهم مقصود و مفهوم به آموختن یا از بر کردن لفظ بسنده کردن، از بر کردن الفاظ بی درک معانی آنها، چون طوطی سخنی را از بر کرده گفتن بی دانستن معنی آن
پرنده ای است سبزرنگ از طایفۀ پسیتاسیده، و بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است، طوطیان عموماً در نواحی گرم و رطوبی افریقا و هند زیست میکنند، ببغاء، طوطک، معرب توتۀ هندی است، (فهرست مخزن الادویه)، معرب توتی و آن طائری است سبز که بعرف آن را طوطا نامند و شکرشکن، شکرفشان، شکرمقال، شکرین مقال، شیرین زبان، شیرین سخن، شیرین تکلم، شیرین گفتار، خوش نوا و خوش حرف از صفات اوست، (آنندراج) : در کف لالۀ خودروی نهد سرخ قدح زاغ همچون پر طوطی شود از سبز گیاه، فرخی، الا تا درآیند طوطی و سارک (شارک) الا تا سرایند قمری و ساری، زینتی، بلی نعامه و طوطی دو طایرند ولیک غذای آن شکر آمد غذای این اخگر، ازرقی، طوطی گفتا سمن به بود از سبزه کو بوی ز عنبر گرفت رنگ ز کافور ناب، خاقانی، ای عندلیب گلشن جان زارنال زار کزشاخ شرع طوطی حاضرجواب شد، خاقانی، طوطی آمد با دهانی پرشکر در لباس فستقی با طوق زر، عطار، مرحبا ای طوطی طوبی نشین پوششت حیله ست و طوقت آتشین، عطار، اگر طوطی زبان می بست در کام نه خود را در قفس میدید و نه دام، وحشی، - امثال: طوطی ز زبان خویش در دام افتاد، ؟ - طوطی پس آینه، شخصی که در پس آئینه نشسته حرفها زند برای تعلیم دادن طوطی کذائی بنوعی که منظور است و این طوطی کذائی که مقابل و مواجه آئینه است عکس خود را در آن آئینه مشاهده کرده گمان برد که این حرف حریف اوست غافل از آن طوطی که پس آئینه است، و همین مقصود است درین بیت خواجۀ شیراز: در پس آینه طوطی صفتم داشته اند آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم، و هم او راست: در لباس بشرٌ مثلکم ارشاد رسول فضل من بهرتو طوطی ّ پس آینه است، (از آنندراج)، - طوطی خط، کنایه از جوان سبزخط، ملا سالک قزوینی راست: طوطی خطی که طعنه زند بر شکر لبش دارم سری چو فاخته بر دور غبغبش، (از آنندراج)، - طوطی زرین نفس، کنایه از قلم است، (آنندراج)، - طوطی صاحب سلامت گو، طوطی که آن را صاحب سلامت تعلیم کرده باشند و اکثر اوقات اینچنین میگفته باشد، ملا قاسم مشهدی راست: در میان نوخطان باقی همه نیرنگ توست طوطی صاحب سلامت گو خط شبرنگ توست، (از آنندراج)، - طوطی صحرا، کنایه از سبزه است، (آنندراج) (برهان)، - طوطیَک، مصغر طوطی: ماه نو منخسف در گلوی فاخته ست طوطیکان با حدیث قمریکان با انین، منوچهری، هر طوطیکی سبزقبائی دارد هر آهوکی چَرا به راغی دارد، منوچهری، - طوطی مقال، کنایه از فصیح است، (آنندراج)، - طوطی نوائی، بمعنی طوطی مقال که کنایه از فصیح است، (آنندراج)، - طوطی وار آموختن (از بر کردن) مطلبی، بی تعقل و اندیشه در فهم مقصود و مفهوم به آموختن یا از بر کردن لفظ بسنده کردن، از بر کردن الفاظ بی درک معانی آنها، چون طوطی سخنی را از بر کرده گفتن بی دانستن معنی آن
دیدن طوطی، دلیل فرزند و غلام بود. اگر بیند طوطی از دست او بپرید، دلیل که فرزندش سفر کند. اگر بیند که طوطی با وی سخن گفت، دلیل که کاری کند که مردم را از آن عجب آید. طوطی ماده درخواب، دلیل بر دختر دوشیزه کند و طوطی نر، دلیل بر مردی پاکدل یا غلامی پارسا باشد. محمد بن سیرین دیدن طوطی درخواب بر سه وجه باشد. اول: فرزند. دوم: دختری دوشیزه. سوم: شاگردی جلد.
دیدن طوطی، دلیل فرزند و غلام بود. اگر بیند طوطی از دست او بپرید، دلیل که فرزندش سفر کند. اگر بیند که طوطی با وی سخن گفت، دلیل که کاری کند که مردم را از آن عجب آید. طوطی ماده درخواب، دلیل بر دختر دوشیزه کند و طوطی نر، دلیل بر مردی پاکدل یا غلامی پارسا باشد. محمد بن سیرین دیدن طوطی درخواب بر سه وجه باشد. اول: فرزند. دوم: دختری دوشیزه. سوم: شاگردی جلد.