جدول جو
جدول جو

معنی فطعم - جستجوی لغت در جدول جو

فطعم
قرنفل. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مطعم
تصویر مطعم
جای غذا خوردن، خوراک، خوردنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فطام
تصویر فطام
از شیر گرفتن کودک، کنایه از جدا کردن چیزی از چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طعم
تصویر طعم
مزه، کیفیتی که از چشیدن یا نوشیدن چیزی احساس شود مثل شوری، تلخی و شیرینی
فرهنگ فارسی عمید
(فَ نِ مَ)
پس چه خوب است. مرکب از ’ف’ + نعم ، فعل مدح.
- فنعم المطلوب، پس چه خوب. موافق مطلوب است. بسیار خوب. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَعْ عِ)
شیری که گرفته باشد در مشک شیرینی و خوشبویی را. (منتهی الارب) (آنندراج). شیری که در مشک مزه و خوشبویی گرفته باشد. (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد) ، شتر و ناقه با مغز استخوان و با پیه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا
(مُ عَ)
بختور و مرزوق. (منتهی الارب). مرد بختور و مرزوق. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مرزوق. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ عِ)
آن که میخوراند و آن که طعام میدهد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ عَ)
مرد نیک خورنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
کودک از شیر بازشده. ج، فطم. (منتهی الارب). مفطوم. (از اقرب الموارد). فصیل. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِءْ تِ)
چشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (آنندراج). چشیدن. یقال: تطعم تطعم، یعنی بچش تا اشتها پیدا شود، پس بخور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فطم
تصویر فطم
بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطعم
تصویر مطعم
طعام، خوردن، آنچه که خورند
فرهنگ لغت هوشیار
شیر بس شیر بست از شیر گرفتن کودک، توت بس توت بست باز داشتن کرم ابریشم از خوردن برگ توت، شکستگی، گسستن دور شدن باز گرفتن طفل از شیر، زمان بازگرفتن کودک از شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطعم
تصویر تطعم
چشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فطیم
تصویر فطیم
از شیر گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طعم
تصویر طعم
شیرینی و تلخی و آنچه مابین آنهاست
فرهنگ لغت هوشیار
آوند پر آوند لبریز بازوی پر بازوی ستبر، پر شدن آوند و خنور، زنبک تننده (عنکبوتی) گل تننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطعم
تصویر مطعم
((مَ عَ))
جای غذا خوردن، خوراک، طعام، جمع مطاعم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فطام
تصویر فطام
((فِ))
باز گرفتن طفل از شیر، زمان باز گرفتن کودک از شیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طعم
تصویر طعم
((طَ عْ))
مزه، جمع طعوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طعم
تصویر طعم
مزه
فرهنگ واژه فارسی سره
رستوران، غذاخوری، قهوه خانه، کافه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از طعم
تصویر طعم
Flavor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از طعم
تصویر طعم
saveur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از طعم
تصویر طعم
вкус
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از طعم
تصویر طعم
Geschmack
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از طعم
تصویر طعم
смак
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از طعم
تصویر طعم
smak
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از طعم
تصویر طعم
sabor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از طعم
تصویر طعم
sapore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از طعم
تصویر طعم
sabor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از طعم
تصویر طعم
smaak
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از طعم
تصویر طعم
स्वाद
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از طعم
تصویر طعم
rasa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی