جدول جو
جدول جو

معنی فطساء - جستجوی لغت در جدول جو

فطساء
(فَ)
مؤنث افطس. رجوع به فطس شود
لغت نامه دهخدا
فطساء
دماغ خوکی دماغ کوفته: زن
تصویری از فطساء
تصویر فطساء
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ)
ناگوار کردن کسی را پری شکم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اطساء سیری کسی را، ناگواردکردن وی را. دچار تخمه ساختن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
زن گشاده پشت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ناگوارد شدن و دل گرفتن از روغن و چربش، شرم داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج). یقال: طساء فلان، اذا استحیی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ قَ نَ)
فرورفتن پشت و برآمدن سینه. (از اقرب الموارد). برآمدن سینه، برآمدن پشت. (منتهی الارب) ، فرورفتن پشت شتر خلقه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پهن بینی شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ قَ لَ)
پست و هموار شدن و درآمدن پشت شتر از گرانی بار. (از ناظم الاطباء). به معنی فطا است با تمام معانی آن، بار کردن بر بعیر بار سنگین چنانکه پشتش صاف گردد و فرورود، آوردن قوم را آنچه دوست ندارند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دریدن جامه را، به چوبدستی زدن بر پشت کسی، بازداشتن از چیزی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
افساء گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا