جدول جو
جدول جو

معنی فضا - جستجوی لغت در جدول جو

فضا
اسپاش، کیهان، فراسو، فرامون
تصویری از فضا
تصویر فضا
فرهنگ واژه فارسی سره
فضا
فضا (Atmosphere) حال و هوا و حس کلی صحنه که متاثر از یک یا مجموعه ای از عوامل زیر است: صحنه آرایی، نوع لباس ها، نوع آرایش و گریم بازیگران، رنگ های به کار رفته در صحنه، سبک بازیگری، زاویه بندی و کادر بندی و نوع حرکت دوربین، نوع تدوین و صدا.در فیلم های تاریخی، فانتزی، ترسناک، علمی- تخیلی و مهیج، فضاسازی بسیار مهم است زیرا بار اصلی این فیلم ها بر دوش فضا سازی است.
تصویری از فضا
تصویر فضا
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
فضا
میدان و عرصه، فضا در فارسی اسپاش وای دروای، فراخنای گشاده پهن مکان وسیع زمین فراخ ساحت، مکانی که کره زمین در منظومه شمسی اشغال می کند، خوراک در هم خرواک آمیخته، فرمانروا مکان وسیع زمین فراخ ساحت، مکانی که کره زمین در منظومه شمسی اشغال می کند
فرهنگ لغت هوشیار
فضا
((فَ))
مکان فراخ، زمین وسیع، کیهان، آن سوی جوّ
تصویری از فضا
تصویر فضا
فرهنگ فارسی معین
فضا
جهان سه بعدی بی کران که اجسام و رویدادها در آن هستند یا اتفاق می افتند، ناحیۀ آن سوی جو یا منظومۀ شمسی، محیط مثلاً فضای اختناق آور، ساحت مثلاً فضای منزل دم دارد
فرهنگ فارسی عمید
فضا
Space
تصویری از فضا
تصویر فضا
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فضا
espaço
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فضا
пространство
دیکشنری فارسی به روسی
فضا
Raum
دیکشنری فارسی به آلمانی
فضا
przestrzeń
دیکشنری فارسی به لهستانی
فضا
простір
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فضا
espacio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فضا
espace
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فضا
spazio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فضا
ruimte
دیکشنری فارسی به هلندی
فضا
अंतरिक्ष
دیکشنری فارسی به هندی
فضا
ruang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فضا
فضاءٌ
دیکشنری فارسی به عربی
فضا
공간
دیکشنری فارسی به کره ای
فضا
מֶרחָב
دیکشنری فارسی به عبری
فضا
空间
دیکشنری فارسی به چینی
فضا
空間
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فضا
uzay
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فضا
nafasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فضا
พื้นที่
دیکشنری فارسی به تایلندی
فضا
স্থান
دیکشنری فارسی به بنگالی
فضا
خلاء
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فضال
تصویر فضال
کثیرالفضل، دارای فضل بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فضال
تصویر فضال
باقیمانده، بقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضاض
تصویر فضاض
شکسته خرده ریز، پراکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضاح
تصویر فضاح
جمع فضیحه، زنان ولگسار (هرزه خرج)، رسوایی رسوا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افضا
تصویر افضا
یکی کردن پس و پیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضانورد
تصویر فضانورد
کیهان نورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فضاله
تصویر فضاله
پس مانده از هر چیز، بقیه، باقی مانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فضاحت
تصویر فضاحت
رسوایی، بی آبرویی و شرمندگی به جهت کار، بد بدنامی
فرهنگ فارسی عمید