جدول جو
جدول جو

معنی فصائح - جستجوی لغت در جدول جو

فصائح
جمع فصیحه، زبان آوران زنان زنان سخنور
تصویری از فصائح
تصویر فصائح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جمع صفیحه، رویه ها سنگ های پهن استخوان های سر شمشیر پهناور، روی پهن از هر چیزی، سنگ پهن، پوست (صورت)، هر یک از هشت استخوان که جمجمه مرکب از آنهاست قبیله، (اسطرلاب) جسمی که محیط باشد با دو دایره متساوی و متوازی و سطحی که واصل باشد میان دو محیط این دو دایره و صحفه ای که بر آن آفاق اقالیم سبعه نوشته باشند آن را صفیحه آفاقی نامند، جمع صفایح (صفائح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضائح
تصویر فضائح
رسوائی ها
فرهنگ لغت هوشیار
نصایح در فارسی، جمع نصیحه، پند ها جمع نصیحت پندها اندرز ها: در مجالس متعدد به مصقل مواعظ و نصایح زنگ کربت و ملال از مرات ضمیر منیر می زدودند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صائح
تصویر صائح
مویه گر شیون کننده صیحه زننده
فرهنگ لغت هوشیار
فایح در فارسی خوشبوی بوی خوش دهنده بوی خوش دهنده: در اثنا قصیده ای که به ثنای فایحش موشح دارم، مستمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فائح
تصویر فائح
بوی خوش دهنده
فرهنگ فارسی عمید