جدول جو
جدول جو

معنی فشغاء - جستجوی لغت در جدول جو

فشغاء
(فَ)
ناصیه فشغاء، موی پیشانی پراکنده و فروگرفته ابرو را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ)
مخالفت کردن مردمان در کار کسی. اشغوا به، ای خالفوا الناس فی امره.
لغت نامه دهخدا
(فَ)
مؤنث افرغ، به معنی فارغ، فراخ از طعنۀ جراحت و مانند آن: الطعنه الفرغاء، الواسعه. (اقرب الموارد). طعنهٌ فرغاء، طعن فراخ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
بسیاری شتران و تناسل آن. (منتهی الارب). تناسل المال و کثرته. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرغاء
تصویر فرغاء
نیزه پهن
فرهنگ لغت هوشیار