- فسیلیون(فِ)
اسفرزه. (فرهنگ فارسی معین). اسپرزه. شکم پاره. برغوثی قطونا. اسفیوس. (یادداشتهای مؤلف). رجوع به فسولیون شود
معنی فسیلیون - جستجوی لغت در جدول جو
- فسیلیون
فسلیون بنگرید به فسلیون
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مَ)
لغت نامه دهخدا
شنگرف. (ناظم الاطباء). به لغت یونانی شنجرف را گویند که مصوران و نقاشان به کار برند. (آنندراج) (برهان). مسینون. و رجوع به شنجرف و شنگرف شود
بمعنی حناست. (از تحفۀ حکیم مؤمن)
اسم دوایی مرکب است حاد و نافع جهت تأکل لثه و عفونت دندان. (فهرست مخزن الادویه)
بسد است. (فهرست مخزن الادویه)
به یونانی باقلی قبطی است که قلقاس نامند. (فهرست مخزن الادویه)
به یونانی کاکنج است. (فهرست مخزن الادویه)
بطیخ، (فهرست مخزن الادویه)
(تِ یُ)
لغت نامه دهخدا
یکی از محارم تن ّ پادشاه صیدا بود که به رسالت نزد اردشیر سوم رفت و آمادگی پادشاه صیدا را به انقیاد و همکاری با اردشیر اعلام داشت. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1169- 1171 شود
برغوثی است که بزرقطونا باشد. (فهرست مخزن الادویه)
فاوانیا. (از فهرست مخزن الادویه)
به یونانی عقل است. (فهرست مخزن الادویه)
وزیشان یکان یکان همی بگیرد و سرهمی گسیلد و همی افکند و ایشان او را همی نبینند
اکسید ملحی سرب را گویند وبصورت گردی (پودری) سرخ رنگ و درآب غیرمحلول است. در برابر حرارت به اکسید قلیایی سرب میباشد وبنام ماسیکومشهوراست تبدیل میشود. ماده اخیربصورت بلورهای قرمزونارنجی متبلور میگردد و آنرا لیتارژ نامند چون رنگ ظاهری آن شبیه شنگرف است (شنگرف سولفور دوظرفیتی جیوه است) و همان مورد استعمال را درنقاشی دارد. دراغلب ماخذ قدیم آنرا باشنگرف اشتباه کرده اند
