جدول جو
جدول جو

معنی فزوزه - جستجوی لغت در جدول جو

فزوزه(دَ قَ لَ)
فزازه. خشم گرفتن. (از ناظم الاطباء). رجوع به فزازه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زوزه
تصویر زوزه
نالۀ سگ، بانگ شغال
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
مردن و هلاک گردیدن. (منتهی الارب). موت. (از اقرب الموارد)
خشم گرفتن و برافروخته گردیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
فوز. پیرامون دهان را گویند از جانب بیرون. (برهان). پوز. پوزه. فوز. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
نوحه را گویند. (برهان). آواز نوحه گر. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). گریه و ناله و زاری. (ناظم الاطباء). در ترکی بمعنی گریه و نوحه و شور و مشغله یعنی غوغا. (غیاث). ناله و مویه. (فرهنگ فارسی معین) ، نالۀ سگ. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نالۀ سگ و شغال. (فرهنگ فارسی معین). آوای شغال و سگ و گرگ، چون بکشد آواز خود را گاه سرما و امثال آن. (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(فُ زَ / زِ)
ستونی و چوبی را گویند که بدان خانه پوشند. و با رای بی نقطه هم آمده است. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
کزازه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به کزازه شود
لغت نامه دهخدا
(فُ زِ)
به معنی صفت که مقابل ذات است. چون فروز به معنی روشنی است و بروشنی چیزها شناخته شود، همچنین فروزه یعنی صفت معرف و شناسای حقیقت چیزها خواهد بود. (از انجمن آرا) (آنندراج) (از فرهنگ دساتیر). برساختۀ فرقۀ آذرکیوان است
لغت نامه دهخدا
(دَ)
خشم گرفتن و برافروخته گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فُ دَ / دِ)
زیادشده. افزوده. (فرهنگ فارسی معین). مضاف. (یادداشت مؤلف) :
فزودگان را فرسوده گیر پاک همه
خدای عز و جل نه فزود و نه فرسود.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از زوزه
تصویر زوزه
ناله و زاری سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوزه
تصویر فوزه
پیرامون دهان از جانب بیرون پوزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فزازه
تصویر فزازه
خشم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فزوده
تصویر فزوده
زیاد شده افزوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوزه
تصویر زوزه
((زِ))
ناله، ناله سگ و شغال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروزه
تصویر فروزه
تشعشع، اشعه، صفت
فرهنگ واژه فارسی سره
جیغ، ضجه، فریاد، مویه، ناله
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گریه ی همراه با ناله
فرهنگ گویش مازندرانی