- فریاد (دخترانه و پسرانه)
- یاری خواستن با صدای بلند، بانگ، رسا، آواز بلند
معنی فریاد - جستجوی لغت در جدول جو
- فریاد
- بانگ، آواز بلند، کنایه از پناه
فریاد برآوردن: آواز بلند برآوردن، بانگ کردن، فریاد کردن
فریاد برداشتن: آواز بلند برآوردن، بانگ کردن، فریاد کردن، فریاد برآوردن
فریاد خواستن: کنایه از یاری خواستن، داد خواستن
فریاد رسیدن: کنایه از به فریاد رسیدن، به داد کسی رسیدن، مدد کردن
- فریاد
- آواز بلندی که در دادخواهی و استعانت برآرند
- فریاد ((فَ))
- بانگ، آواز بلند
- فریاد
- Exclamation
- فریاد
- exclamação
- فریاد
- восклицание
- فریاد
- Ausruf
- فریاد
- okrzyk
- فریاد
- exclamación
- فریاد
- exclamation
- فریاد
- esclamazione
- فریاد
- uitroep
- فریاد
- उद्घोष
- فریاد
- seruan
- فریاد
- تصريحٌ
- فریاد
- קריאה
- فریاد
- การร้อง
- فریاد
- উল্লাস
- فریاد
- فریاد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به فریاد، فریاد خوان
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آزاده، آزادگی، زبان سانسکریت، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای اندلس در زمان مقدونی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
عاشق افسانه ای شیرین، از شخصیتهای شاهنامه و از پهلوانان ایرانی جزو سپاه کیکاووس پادشاه کیانی