جدول جو
جدول جو

معنی فریابی - جستجوی لغت در جدول جو

فریابی
(فَرْ)
فاریابی. (از سمعانی). رجوع به فاریابی شود
لغت نامه دهخدا
فریابی
(فَرْ)
وراقی بودکه در نیمۀ اول قرن چهارم هجری میزیسته و کتابت قرآن نیز میکرده است. (یادداشت مؤلف از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آریابد
تصویر آریابد
(پسرانه)
سرور قوم آریایی، بزرگ آریاییان، به ضم ب، آریا + بد (صاحب و سرور)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باریابی
تصویر باریابی
باریافتن، شرفیابی به حضور پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
مربوط به دریا، زندگی کننده در دریا مثلاً جانور دریایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاریاب
تصویر فاریاب
زمین زراعتی که آبیاری شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارزیابی
تصویر ارزیابی
تعیین بها و ارزش چیزی، بررسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریابیگ
تصویر دریابیگ
بزرگ دریا، رئیس دریا، دریادار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تریاکی
تصویر تریاکی
کسی که عادت به کشیدن یا خوردن تریاک دارد، به رنگ تریاک، قهوه ای تیره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فردایی
تصویر فردایی
ویژگی کسی که به فردا یا قیامت می اندیشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرفیابی
تصویر شرفیابی
شرفیاب شدن، به حضور شخص بزرگی رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ردیابی
تصویر ردیابی
دنبال کردن رد و اثر کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
منسوب به فراب که قریه ای است در هشت فرسخی سمرقند. (سمعانی). رجوع به فراب شود
لغت نامه دهخدا
(فِ / فَ)
مکار. عیار. حیله باز. (از ناظم الاطباء). فریبکار
لغت نامه دهخدا
(فَرْ)
مظلوم و دادخواه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(فِرْ)
منسوب به فریان که نام جد خاندانی است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(فیرْ)
فاریابی. (سمعانی). رجوع به فاریابی شود
لغت نامه دهخدا
(فارْ)
منسوب است به فاریاب که معروف است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تریاکی
تصویر تریاکی
نارکوکی اپیونی معتاد بکشیدن یا خوردن تریاک افیونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرفیابی
تصویر شرفیابی
هندمانی باریابی نیل به شرف و افتخار، به خدمت بزرگی رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شریانی
تصویر شریانی
سرخرگی منسوب به شریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریابیگ
تصویر دریابیگ
دریا بغ دریا سالار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریاری
تصویر خریاری
خریداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردیابی
تصویر ردیابی
چشپریابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریابگ
تصویر دریابگ
دریا بغ دریا سالار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریایی
تصویر دریایی
منسوب به دریا بحری آبی: اسب دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
خاوندی منسوب به ارباب (درفارسی مفرد بحساب آید) آنچه وابسته و متعلق به ارباب باشد از آب و زمین و بذر و ابزار کشت و جز آن. یا امک اربابی. زمینهایی که ارباب خود را صاحب آنها میداند زمینهای عمده مالک زمینهایی که مالک بزرگ عهده دار امور آنست و کشاورزان برای ارباب در آن کار میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
عمل ارزیاب عمل یافتن ارزش و بهای هر چیز سنجش و بررسی حدود هر چیز و بر آورد کردن ارزش آن تقویم: (خانه های شهر ارزیابی شد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریابیلیته
تصویر فریابیلیته
فرانسوی شکنندگی زبانزد زمین شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریبی
تصویر فریبی
دغا باز مکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریادی
تصویر فریادی
منسوب به فریاد، فریاد خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریانی
تصویر عریانی
برهنگی لوتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریبی
تصویر فریبی
((فِ یا فَ))
حیله گر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرایازی
تصویر فرایازی
تصاعد
فرهنگ واژه فارسی سره
فریبنده، کلاهبردار
دیکشنری اردو به فارسی