جدول جو
جدول جو

معنی فرهنگسار - جستجوی لغت در جدول جو

فرهنگسار
(فَ هََ)
به معنی نسخ است و نسخ در لغت به معنی زائل کردن و باطل نمودن چیزی باشد و به اصطلاح اهل تناسخ عبارت از آن است که چیزی صورتی که دارد رها کند و صورت دیگر بهتر از آن صورت گیرد، مثلاً صورت جماد رها کند وصورت نبات گیرد یا صورت حیوان رها کند و صورت انسان قبول نماید و این همه مراتب نسخ است. (برهان). برساختۀ دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 258 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرنگار
تصویر فرنگار
(دخترانه)
دارای نقش ونگار با شکوه و زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرسنگسار
تصویر فرسنگسار
علامتی که در کنار جاده در سر هر فرسنگ با سنگچین، ستون سنگی یا چیز دیگر درست می کنند، برای مثال نیابی در جهان بی مهر یاری / نه فرسنگی و نه فرسنگساری (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۹۰)، فرسودگی، پوسیدگی، کهنگی
فرهنگ فارسی عمید
انجمنی رسمی در هر کشور که از سرآمدان علوم و فنون برای بحث و تحقیق در مسائل علمی و ادبی تشکیل می شود
فرهنگ فارسی عمید
(فَ سَ)
از: فرسنگ + ’سار’ به معنی سر. (از حاشیۀ برهان چ معین). علامتی را گویند که در راهها به جهت دانستن مقدار فرسنگ سازند و سنگ چینی را نیز گفته اند که در راههابرای نشان راه کنند. (برهان). و معنی این لغت سر فرسنگ است. (آنندراج). فرسنگ راه. (اسدی) :
نیابی در جهان بی داغ پایم
نه فرسنگی و نه فرسنگساری.
لبیبی
لغت نامه دهخدا
(فَ هََ)
عسس و شحنه و حاکم. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(فَ هََ گِ)
مرکّب از: فرهنگ + ستان، پسوند، در زبان پهلوی فرهنگستان به معنی مدرسه و مکتب است و در سالهای اخیر این لغت را معادل آکادمی یعنی انجمن عالی ادیبان و نویسندگان ودانشمندان برگزیده اند. (از حاشیۀ برهان چ معین).
- فرهنگستان ایران، برای حفظ و توسعه و ترقی زبان فارسی در خرداد 1314 انجمنی از 24 نفر از فحول دانشمندان، بنام فرهنگستان ایران تشکیل شد که در پیراستن زبان فارسی و جلوگیری از تعصبات افراطی و تسجیل اصطلاحات علمی و تعیین قواعد برای اخذ یا رد لغات خارجی و تهیۀ مقدمات تألیف فرهنگ و دستور زبان فارسی اقدامات مفیدی کرد. (از تاریخ فرهنگ ایران عیسی صدیق ص 356)
لغت نامه دهخدا
(فَ هََ وَ)
ادیب. (مهذب الاسماء) (یادداشت بخط مؤلف). فرهنگی. فرهنگ دان. رجوع به فرهنگ شود
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
فرهنگدان. فرهنگی. دانشمند و خردمند:
هم از چند چیزش بپرسید باز
چنین گفت کای پیر فرهنگ ساز.
اسدی.
رجوع به فرهنگ شود
لغت نامه دهخدا
(فَ هََ)
میانه و وسط باشد. (برهان). برساختۀ دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 259 شود، عدل بی افراط و تفریط. (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرسنگسار
تصویر فرسنگسار
سنگچین کردن کنار جاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرهنگستان
تصویر فرهنگستان
مکتب، مدرسه
فرهنگ لغت هوشیار
((~. سَ))
مؤسسه ای برای فعالیت های فرهنگی مراجعه کنندگان که معمولاً دارای کتابخانه، سینما، تماشاخانه، موزه، میدان های ورزشی و اسکان های دیگر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرهنگستان
تصویر فرهنگستان
((~. گِ))
آکادمی، انجمن علمی فرهنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرهنگستان
تصویر فرهنگستان
آکادمی
فرهنگ واژه فارسی سره