جدول جو
جدول جو

معنی فرهنگاخ - جستجوی لغت در جدول جو

فرهنگاخ
(فَ هََ)
میانه و وسط باشد. (برهان). برساختۀ دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 259 شود، عدل بی افراط و تفریط. (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرنگار
تصویر فرنگار
(دخترانه)
دارای نقش ونگار با شکوه و زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرهنگ
تصویر فرهنگ
(دخترانه و پسرانه)
شکوه، ادب، تربیت، علم، دانش، عقل، نام مادر کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
مربوط به فرهنگ، کسی که در آموزش وپرورش کار می کند، معلم، مربی، شخص بافرهنگ و باادب
فرهنگ فارسی عمید
(فَ هََ)
به معنی نسخ است و نسخ در لغت به معنی زائل کردن و باطل نمودن چیزی باشد و به اصطلاح اهل تناسخ عبارت از آن است که چیزی صورتی که دارد رها کند و صورت دیگر بهتر از آن صورت گیرد، مثلاً صورت جماد رها کند وصورت نبات گیرد یا صورت حیوان رها کند و صورت انسان قبول نماید و این همه مراتب نسخ است. (برهان). برساختۀ دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 258 شود
لغت نامه دهخدا
(فَ هََ)
عسس و شحنه و حاکم. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
جویندۀ دانش. آنکه جویای فرهنگ و فرزانگی بود. رجوع به فرهنگ جوی شود
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ)
فرنگ. فرنگستان. (آنندراج). فرانسه، جمع واژۀ فرنگ، به معنی فرنگی. (از حاشیۀ برهان چ معین: فرنگ)
لغت نامه دهخدا
(فَ هََ)
فرهنگدان. اهل فرهنگ. آنکه در پی دانش و دانش آموزی بود:
سخن پیش فرهنگیان سخته گوی
به هر کس نوازنده و تازه روی.
فردوسی.
، معلم. استاد. آموزگار:
به فرهنگیان ده مرا از نخست
چو آموختم زند و استا، درست.
فردوسی.
بداننده فرهنگیانش سپار
که آمد کنون گاه آموزگار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
آنکه در پی دانش و دانش آموزی بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
((فَ هَ))
با فرهنگ، اهل علم، معلم، کسی که با علم و فرهنگ سر و کار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرهنگ
تصویر فرهنگ
ادبیات، ادب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
ادبی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
ثقافيّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
Cultural, Culturally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
culturel, culturellement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
kulturell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
kültürel, kültürel olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
cultural, culturalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
ثقافتی , ثقافتی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
সাংস্কৃতিক , সাংস্কৃতিকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
วัฒนธรรม , อย่างวัฒนธรรม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
kitamaduni, kwa kiutamaduni
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
文化的 , 文化地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
文化的な , 文化的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
kulturowy, kulturowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
תרבותי , תרבותי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
문화적인 , 문화적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
budaya, secara budaya
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
सांस्कृतिक , सांस्कृतिक तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
cultureel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
культурный , культурно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
cultural, culturalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
культурний , культурно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فرهنگی
تصویر فرهنگی
culturale, culturalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی