جدول جو
جدول جو

معنی فرنباذی - جستجوی لغت در جدول جو

فرنباذی
(فَنَ)
منسوب به فرنباذ مرو. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَ / فِ رَ جَ)
نام قریه ای در پنج فرسنگی مرو. (یادداشت به خط مؤلف). قریۀ بزرگی است در پنج فرسنگی مرو. (از سمعانی). فرناباذ. رجوع به فرناباذ شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ نی ی)
جامۀ خز مایل بسیاهی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ابوعبدالله محمد بن مسعود الطرنباطی العثمانی. وی از ابناء قرن 13 هجری است و او راست کتاب ارشادالمسالک الی فهم الفیه ابن مالک که در سال 1206 هجری قمری از اتمام آن فراغت یافت. کتاب مذکور دو نوبت در شهر فاس پایتخت سابق مراکش به طبع رسید، نوبتی بسال 1305 و نوبت دیگر بسال 1315 هجری قمری (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1240)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
نام یکی از سرداران بزرگ ایران در زمان اردشیر دوم هخامنشی است که در نبرد ایران برای تسخیر مصر در زمان پادشاه مذکور فرماندهی کل سپاه را داشته است. رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 1132 به بعد شود
یکی از بزرگان ایران است که ظاهراً معاصر اردشیر اول هخامنشی معروف به اردشیر درازدست و پسرش به نام فرناس از نزدیکان این پادشاه بوده است. رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 943 شود
لغت نامه دهخدا
(فَ نَ)
قریۀ بزرگ وآبادانی است در پنج فرسخی مرو. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
محمد بن یحیی. از سران لشکر زنگیان که والی اهواز شد و آنجا را رها کرد تا به دست موفق افتاد. (ابن اثیر ج 7 ص 129)
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ نی ی / مُ نَ نی ی)
کساء مرنبانی، گلیم خرگوش رنگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ)
نام دو ریگستان بسیار طویل در دهناء. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ)
کوهی است در ناحیۀ دهناء و در مقابلش یک کوه دیگر است که آن دو را فرنداذان گویند. (از معجم البلدان) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا