جدول جو
جدول جو

معنی فرمولی - جستجوی لغت در جدول جو

فرمولی
صيغةً
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به عربی
فرمولی
Formulaic
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فرمولی
formulé
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فرمولی
公式化的
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به چینی
فرمولی
formuleerbaar
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به هلندی
فرمولی
формульный
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به روسی
فرمولی
formel
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به آلمانی
فرمولی
sformalizowany
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به لهستانی
فرمولی
формульний
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فرمولی
formulado
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فرمولی
formulato
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فرمولی
सूत्रबद्ध
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به هندی
فرمولی
定型的な
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فرمولی
formulaik
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فرمولی
공식적인
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به کره ای
فرمولی
פורמולרי
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به عبری
فرمولی
فارمولائی
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به اردو
فرمولی
সূত্রবদ্ধ
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به بنگالی
فرمولی
ตามสูตร
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به تایلندی
فرمولی
formulado
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فرمولی
formülsel
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فرمولی
kimuundo
تصویری از فرمولی
تصویر فرمولی
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرمولر
تصویر فرمولر
مجموعۀ فرمول ها، مجموعۀ دستورها برای ترکیب کردن یا ساختن داروها، نمایندۀ فرمول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
قاعده ای که به کمک علامت های جبری بیان شود، در علم شیمی علامت های اختصاری که برای بیان کردن ترکیب شیمیایی مواد به کار می رود مانند co۲، در علم فیزیک عبارتی که رابطۀ چند کمیت را با یکدیگر بیان می کند، اسلوب، قاعده
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
مخفف فراموشی. ازیادبردگی و ازیادرفتگی:
هر یادکه بود رفت بر باد
جز فرموشی نماند در یاد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(فَ)
عمر بن محمد بن حسن بن علی بن ابراهیم، مکنی به ابوحفص. در دهستان متولد شد و در گرگان نشأت کرد. در نیشابور فقه آموخت و سپس تا پایان عمر در مرو زیست. ادیبی فاضل، متکلم و از پیروان فرقۀ صوفیان قشیریه بود. از ابواحمد عبدالحلیم قصاری و ابوعمرو عثمان بن محمد بن عبدالله المحمی و ابوالمظفر سمعانی حدیث شنید و ابوسعد سمعانی از وی استماع حدیث کرد. ولادتش در شعبان سال 560 ه. ق. بود. (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 207)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
منسوب به فرغول که از قرای دهستان است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
قاعده، سرمشق
فرهنگ لغت هوشیار
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی آمیزه دستور در دارو شناسی، نمود کوده فرمولها، مجموعه دستورهای ترکیب ادویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
((فُ))
نمونه، سرمشق، دستور (واژه فرهنگستان)، رمز، نشان دادن یک اصل یا رابطه ای معین با نمادهای ریاضی، نمایاندن یک ترکیب یا ساختمان شیمیایی با نمادها و علامات اختصاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمولر
تصویر فرمولر
((فُ لِ))
مجموعه فرمول ها، مجموعه دستورهای ترکیب ادویه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
سانیز، ساختاره، ریختار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
Formula
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خرمالو، درخت خرمالو
فرهنگ گویش مازندرانی