- فرماینده
- آمر، آمره
معنی فرماینده - جستجوی لغت در جدول جو
- فرماینده
- فرمان دهنده، امر کننده
- فرماینده
- امر کننده حکم کننده، گوینده قایل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرسوده کننده، نابود کننده
آنکه یا آنچه فرسوده کند
Wearingly
exaustivamente
изнурительно
anstrengend
męcząco
виснажливо
agotadoramente
épuisamment
logorando
slopend
थकाऊ ढंग से
dengan melelahkan
بطريقةٍ مرهقةٍ
지치게 하여
בצורה מתישה
疲れさせるように
yıpratıcı bir şekilde
kwa uchovu mwingi
อย่างเหน็ดเหนื่อย
অবসাদজনকভাবে
فرسایشی طور پر
افسر ارتش که به عده ای سرباز فرمان می دهد، آنکه فرمان بدهد، فرمان دهنده، حاکم
فرمانده کل قوا: در علوم نظامی و سیاسی آنکه تمام نیروهای ارتش به فرمان او باشند
فرمانده کل قوا: در علوم نظامی و سیاسی آنکه تمام نیروهای ارتش به فرمان او باشند
کسی که حکم و فرمان میدهد و امر میکند
Commanding, Commandant, Commander
comandante, autoritário
командир , командующий
Kommandant, kommandierend
dowódca, rozkazujący