جدول جو
جدول جو

معنی فرمانروایی - جستجوی لغت در جدول جو

فرمانروایی
شغل و عمل فرمانروا، حکمرانی، حکومت
تصویری از فرمانروایی
تصویر فرمانروایی
فرهنگ فارسی عمید
فرمانروایی
عمل فرمانروا حکمرانی حکومت
تصویری از فرمانروایی
تصویر فرمانروایی
فرهنگ لغت هوشیار
فرمانروایی
ایالات، حکومت، ایالت
تصویری از فرمانروایی
تصویر فرمانروایی
فرهنگ واژه فارسی سره
فرمانروایی
امارت، پادشاهی، پیشوایی، تسلط، حکومت، سلطنت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرم روایی
تصویر فرم روایی
فرم روایی (Narrative Form) به ساختار و شیوه ای اطلاق می شود که یک داستان یا روایت به واسطه آن بازگو می شود. این فرم می تواند شامل نحوه ارائه وقایع، ترتیب زمانی، زاویه دید، و سبک داستان گویی باشد. در سینما، تئاتر، ادبیات و رسانه های دیگر، فرم روایی نقش اساسی در جذب مخاطب و انتقال پیام داستان دارد. در زیر، به برخی از جنبه های کلیدی فرم روایی می پردازیم:
عناصر کلیدی فرم روایی:
1. زاویه دید (Point of View) :
- اول شخص (First Person) : داستان از دیدگاه یک شخصیت خاص روایت می شود که معمولاً از ضمیر `من` استفاده می کند.
- سوم شخص محدود (Third Person Limited) : روایتگر خارج از داستان است ولی فقط به افکار و احساسات یک یا چند شخصیت خاص دسترسی دارد.
- سوم شخص همه دان (Third Person Omniscient) : روایتگر به افکار و احساسات همه شخصیت ها دسترسی دارد و می تواند بین دیدگاه های مختلف جابجا شود.
2. ساختار زمانی (Temporal Structure) :
- روایت خطی (Linear Narrative) : وقایع داستان به ترتیب زمانی وقوعشان روایت می شوند.
- روایت غیرخطی (Non-linear Narrative) : وقایع داستان به ترتیب زمانی وقوعشان روایت نمی شوند و ممکن است شامل فلاش بک ها، فلاش فورواردها و یا ترتیب زمانی مختلط باشد.
3. شیوه روایت (Narrative Style) :
- روایت مستقیم (Direct Narrative) : داستان به صورت مستقیم و بدون پیچیدگی های زیاد بازگو می شود.
- روایت پیچیده (Complex Narrative) : شامل تکنیک های مختلف مانند مونولوگ درونی، دیالوگ های پیچیده، و روایت های متقاطع است.
4. ساختار داستان (Story Structure) :
- سه پرده ای (Three-act Structure) : شامل معرفی (پرده اول)، گسترش بحران (پرده دوم)، و اوج و نتیجه گیری (پرده سوم) است.
- ساختار دایره ای (Circular Structure) : داستان از جایی شروع می شود و در نهایت به همان نقطه بازمی گردد.
- روایت اپیزودیک (Episodic Narrative) : داستان به صورت قسمت هایی مستقل یا نیمه مستقل روایت می شود که هر قسمت می تواند داستان خود را داشته باشد.
کاربرد فرم روایی در سینما:
1. تعیین لحن و احساسات : فرم روایی می تواند به تعیین لحن و احساسات فیلم کمک کند. مثلاً، یک روایت غیرخطی ممکن است حس سردرگمی و پیچیدگی ایجاد کند، در حالی که یک روایت خطی معمولاً حس روان تر و قابل پیش بینی تری دارد.
2. تاکید بر تم ها و موضوعات : انتخاب زاویه دید و ساختار زمانی می تواند بر تم ها و موضوعات داستان تاکید کند. برای مثال، استفاده از فلاش بک ها می تواند به بررسی گذشته شخصیت ها و تاثیرات آن بر زمان حال کمک کند.
3. جذب مخاطب : فرم روایی مناسب می تواند به جذب مخاطب و نگه داشتن او در طول داستان کمک کند. تکنیک هایی مانند تعلیق (Suspense) و افشای تدریجی اطلاعات (Gradual Revelation) می توانند مخاطب را درگیر داستان نگه دارند.
مثال هایی از فرم روایی در فیلم های معروف:
- Pulp Fiction (تارانتینو): استفاده از روایت غیرخطی و اپیزودیک برای خلق یک داستان پیچیده و جذاب.
- Memento (کریستوفر نولان): استفاده از روایت غیرخطی به صورت فلاش بک های متوالی برای بازگو کردن داستان از پایان به آغاز.
- The Great Gatsby (باز لورمن): استفاده از روایت اول شخص برای ایجاد ارتباط نزدیک تر با شخصیت اصلی و داستان.
فرم روایی انتخاب شده توسط نویسنده یا کارگردان نقش مهمی در نحوه ادراک مخاطب از داستان و تاثیر آن بر تجربه کلی مخاطب دارد. انتخاب هوشمندانه فرم روایی می تواند داستان را بسیار جذاب تر و موثرتر کند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از فرمانروا
تصویر فرمانروا
کسی که امر و فرمانش اجرا شود و از او اطاعت کنند، حاکم
فرهنگ فارسی عمید
(فَ ما رَ)
فرمان روا شدن. فرمان روا بودن. فرمان فرمایی. حکومت. ریاست. (یادداشت به خط مؤلف) :
وزیر ملک صاحب سید احمد
که دولت بدو داد فرمان روایی.
فرخی.
ازیرا نخواهم که هرگز کسی را
بود بر دلم جزتو فرمان روایی.
قطران تبریزی.
فرق میان پادشاهان و دیگران فرمان روایی است. (نوروزنامه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرمانروائی
تصویر فرمانروائی
فرمانفرمائی، فرمانروا بودن، حکومت، ریاست، فرمانروا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمانفرمایی
تصویر فرمانفرمایی
فرمانروایی حکومت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمانروا
تصویر فرمانروا
کسی که فرمانش نافذ باشد پادشاه نافذ امر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمانروایی کامل
تصویر فرمانروایی کامل
بوندک خواتایی بوند خاوندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمانروایی عقل
تصویر فرمانروایی عقل
وهومن خواتایی خواتایی بهمن خاوندی خرد
فرهنگ لغت هوشیار
فرمانروایی مستبدانه ساستاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمان روایی
تصویر فرمان روایی
((~. رَ))
حکومت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخت فرمانروایی
تصویر تخت فرمانروایی
اریکه
فرهنگ واژه فارسی سره
حاکم، حکمران، صاحب اختیار، فرماندار، مخدوم، مطاع، والی
فرهنگ واژه مترادف متضاد