جدول جو
جدول جو

معنی فرمانبر - جستجوی لغت در جدول جو

فرمانبر
فرمانبردار، مطیع
تصویری از فرمانبر
تصویر فرمانبر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرمانبری
تصویر فرمانبری
تبعیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرمانبری
تصویر فرمانبری
اطاعت فرمانبرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمانبردن
تصویر فرمانبردن
مطیع شدن، اطاعت فرمان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمان بر
تصویر فرمان بر
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند
فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرمان بر
تصویر فرمان بر
((~. بَ))
فرمانبردار، مطیع، خادم، خدمتکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمانبرداری
تصویر فرمانبرداری
اطاعت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرمانبردار
تصویر فرمانبردار
مطیع، آنف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرمانبرداری کردن
تصویر فرمانبرداری کردن
اطاعت کردن مطیع شدن، تسلیم گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمانبرداری
تصویر فرمانبرداری
اطاعت کردن فرمانبری
فرهنگ لغت هوشیار
مطیع تابع. توضیح بعضی این کلمه را به فتح ب خوانند از مصدر فرمان برداشتن، ولی این مصدر در فارسی مستعمل نیست و این ترکیب صفت فاعلی است از فرمان بردن، نامبردار باربردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمانبرداری
تصویر فرمانبرداری
Subordination
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرمانبردار
تصویر فرمانبردار
Subservient
دیکشنری فارسی به انگلیسی
підпорядкування
دیکشنری فارسی به اوکراینی