به معنی خرفه باشد که آن تخمی است معروف که به عربی بقلهالحمقاء گویند و فرفخ معرب پرپهن و به همین معنی است. (برهان). بقلهالحمقاء. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به فرفخ، فرفهن و پرپهن شود
به معنی خرفه باشد که آن تخمی است معروف که به عربی بقلهالحمقاء گویند و فرفخ معرب پرپهن و به همین معنی است. (برهان). بقلهالحمقاء. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به فرفخ، فرفهن و پرپهن شود
هر یک از اتاقک ها یا اتاق های یک نمایشگاه که در آن به عرضۀ کالا می پردازند، هر یک از حجره های پیرامون مساجد و مدارس قدیمی بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار، پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره یک مشت آب
هر یک از اتاقک ها یا اتاق های یک نمایشگاه که در آن به عرضۀ کالا می پردازند، هر یک از حجره های پیرامون مساجد و مدارس قدیمی بالاخانِه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار، پَربار، پَروارِه، فَروار، فَروارِه، فَراوار، فَربال، بَربار، بَروار، بَروارِه یک مشت آب
فریز، گیاهی پایا و خودرو با برگ های باریک و بلند، شاخه های نازک و ریشه های درهم پیچیده و سخت که معمولاً در میان کشتزار، باغچه یا کنار جوی آب می روید، برای مثال از خانه چو رفت بر سر کوی / چون فرزه نشست بر لب جوی (نظامی - لغت نامه - فرزه)
فریز، گیاهی پایا و خودرو با برگ های باریک و بلند، شاخه های نازک و ریشه های درهم پیچیده و سخت که معمولاً در میان کشتزار، باغچه یا کنار جوی آب می روید، برای مِثال از خانه چو رفت بر سر کوی / چون فرزه نشست بر لب جوی (نظامی - لغت نامه - فرزه)
گیاهی خودرو و یک ساله با ساقۀهای سرخ و برگ های سبز و تخم های ریز سیاه لعاب دار و نرم کننده که مصرف خوراکی و دارویی دارد، تورک، پرپهن، بلبن، فرفخ، بخله، بخیله، بوخل، بوخله، بیخیله، بقلة الحمقا
گیاهی خودرو و یک ساله با ساقۀهای سرخ و برگ های سبز و تخم های ریز سیاه لعاب دار و نرم کننده که مصرف خوراکی و دارویی دارد، تورَک، پَرپَهن، بَلبَن، فَرفَخ، بُخلِه، بَخیلِه، بوخَل، بوخَلِه، بیخیلِه، بَقلَةُ الحَمقا
ستاره ای روشن از قدر اول بر ذنب اسد که منزل دوازدهم ماه است، برای مثال بی صرفه در تنور کن آن زر صرف را / کاو شعله ها به «صرفه» و عوا برافکند (خاقانی - ۱۳۴) سود، بهره، فایده، مهره ای که زنان با آن مردان را افسون می کنند صرفه بردن: سود بردن، بهره بردن، برای مثال ترسم که صرفه ای نبرد روز باز خواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ - ۳۸)
ستاره ای روشن از قدر اول بر ذنب اسد که منزل دوازدهم ماه است، برای مِثال بی صرفه در تنور کن آن زر صرف را / کاو شعله ها به «صرفه» و عوا برافکند (خاقانی - ۱۳۴) سود، بهره، فایده، مهره ای که زنان با آن مردان را افسون می کنند صرفه بردن: سود بردن، بهره بردن، برای مِثال ترسم که صرفه ای نبرد روز باز خواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ - ۳۸)
جنبانیدن شترمرغ نر بال خود را وقتی که خواهد بر چیزی فرودآید. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، بانگ کردن. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، بال گستردن و جنبانیدن مرغ بال خود را هنگامی که خواهد فرودآید. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بال گستردن و جنبانیدن مرغ بوقتی که خواهد تا فرودآید، رفرف الطائر جناحیه و هذا اکثر. (منتهی الارب). پرواز کردن مرغ. (دهار). پرواز زدن مرغ بر چیزی که خواهد که بدان فرودآید. (تاج المصادر بیهقی)
جنبانیدن شترمرغ نر بال خود را وقتی که خواهد بر چیزی فرودآید. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، بانگ کردن. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، بال گستردن و جنبانیدن مرغ بال خود را هنگامی که خواهد فرودآید. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بال گستردن و جنبانیدن مرغ بوقتی که خواهد تا فرودآید، رفرف الطائر جناحیه و هذا اکثر. (منتهی الارب). پرواز کردن مرغ. (دهار). پرواز زدن مرغ بر چیزی که خواهد که بدان فرودآید. (تاج المصادر بیهقی)
یکی رفرف. (منتهی الارب). واحدرفرف، یک کرانه از زره که آونگان باشد. (ناظم الاطباء). دامن زره. (از مهذب الاسماء). رجوع به رفرف شود، دامن خرگاه. (ناظم الاطباء). شادروان. (دهار) (مهذب الاسماء). رجوع به رفرف شود، یک چوب پهنا که دو سر آن را در دیوار گذاشته متاع نفیس خانه را بر آن نهند. (ناظم الاطباء) ، مرغزار. (مهذب الاسماء). رجوع به رف و رفرف شود
یکی رفرف. (منتهی الارب). واحدرفرف، یک کرانه از زره که آونگان باشد. (ناظم الاطباء). دامن زره. (از مهذب الاسماء). رجوع به رفرف شود، دامن خرگاه. (ناظم الاطباء). شادروان. (دهار) (مهذب الاسماء). رجوع به رفرف شود، یک چوب پهنا که دو سر آن را در دیوار گذاشته متاع نفیس خانه را بر آن نهند. (ناظم الاطباء) ، مرغزار. (مهذب الاسماء). رجوع به رف و رفرف شود
اودم از خانه های ماه، ژکوری تنگی در هزینه، سود بهره، افزونی، فریب ترفند افزونی فضل، سود فایده بهره. یا به صرفه شماست. به سود شماست، بخل تنگی در خرج، صرفه جویی، حیله مکر
اودم از خانه های ماه، ژکوری تنگی در هزینه، سود بهره، افزونی، فریب ترفند افزونی فضل، سود فایده بهره. یا به صرفه شماست. به سود شماست، بخل تنگی در خرج، صرفه جویی، حیله مکر
تبارستایی کنگره ستاوند مهتابی، فزونی هر یک از مثلثها یا مربعهایی که نزدیک به هم در بالای قصر یا دیوار گرد قلعه و شهر بنا کنند کنگره، جمع شرفات. صدا و آواز پا (خصوصا)، هر صدا (عموما)
تبارستایی کنگره ستاوند مهتابی، فزونی هر یک از مثلثها یا مربعهایی که نزدیک به هم در بالای قصر یا دیوار گرد قلعه و شهر بنا کنند کنگره، جمع شرفات. صدا و آواز پا (خصوصا)، هر صدا (عموما)
چیده گیاهی است از تیره ای بنام خرفه جزو رده جدا گلبرگها که خودرو و دارای ساقه های سرخی است که روی زمین میخوابد. گلبرگهایش سفید یا زرد و تخم های آن ریز و سیاه است. تخم آن در پزشکی بکار میرود پر پهن فرفهن فرفین بوخله خفرج بقله الحمقاء
چیده گیاهی است از تیره ای بنام خرفه جزو رده جدا گلبرگها که خودرو و دارای ساقه های سرخی است که روی زمین میخوابد. گلبرگهایش سفید یا زرد و تخم های آن ریز و سیاه است. تخم آن در پزشکی بکار میرود پر پهن فرفهن فرفین بوخله خفرج بقله الحمقاء
گیاهی است از تیره خرفه، جزو رده جداگلبرگ ها، گلبرگ هایش سفید یا زرد و تخم های آن ریز و سیاه است، تخم آن در پزشکی به کار می رود، پرپهن،، فرفین، بوخله، خفرج، بقله الحمقاء
گیاهی است از تیره خرفه، جزو رده جداگلبرگ ها، گلبرگ هایش سفید یا زرد و تخم های آن ریز و سیاه است، تخم آن در پزشکی به کار می رود، پرپهن،، فرفین، بوخله، خفرج، بقله الحمقاء