- فرفری
- مجعد (موی)
معنی فرفری - جستجوی لغت در جدول جو
- فرفری ((فِ فِ رْ))
- موی مجعد، موی پر پیچ و تاب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گریزان گریزان، در حال گریز
لاتینی تازی گشته خرفه از گیاهان خرفه بقله الحمقاء
چینی (ظروف)، ظروف چینی ژاپن (مخصوصا)
در کارها و گفته ها و نوشته ها تعجیل و شتاب باشد، نوعی اسباب بازی که وقتی آن را بچرخانند تا مدتها می چرخد
نوعی اسباب بازی کاغذی سبک و پره دار که بر اثر جریان باد دور خود می چرخد، مازالاق، پرپره، فرفروک، یرمع، بادفر، بادفره برای مثال با بی قرار دهر مجوی ای پسر قرار / عمرت مده به باد به افسون و فرفره (ناصرخسرو۱ - ۴۳۰)
Defector, Escapist
desertor, escapista
дезертир , беглец
Deserteur, Fluchthelfer
dezerter, uciekinier
дезертир , втікач
desertor, escapista
déserteur, échappiste
disertore, fuggitivo
deserteur, ontsnappingspecialist
विद्रोही , भागनेवाला
pembelot, pelarian
هاربٌ
탈영병 , 탈출자
עריק , בורח
叛徒 , 逃避者
脱藩者 , 逃避者
firari, kaçışçı
msaliti, mtoroki
ผู้หลบหนี , ผู้หลบหนี
দেশত্যাগী , পলায়নকারী
فراری
حکم، داور، در ورزش داور بازی، به ویژه بازی هایی که طبق قوانینی صورت می گیرد مانند، فوتبال، والیبال و تنیس
تند نوشتن، تند خواندن
صدایی که هنگام عطسه کردن یا غذا خوردن و مانند آن شنیده می شود، به تندی، برای مثال برداشت کلک و کاغذ و فرفر فرونوشت / برفور این قصیدۀ مطبوع آبدار (انوری - ۱۶۰)