- فرضیه
- انگاره
معنی فرضیه - جستجوی لغت در جدول جو
- فرضیه
- واجب، گمان و حدس و قیاس
- فرضیه ((فَ یِّ))
- حدس، گمان، حدس و گمان درباره یک موضوع علمی
- فرضیه
- حدس و گمان، نظریه ای دربارۀ یک موضوع علمی متکی بر شواهد و استدلال
- فرضیه
- Assumption, Hypothesis, Supposition
- فرضیه
- suposição, hipótese
- فرضیه
- предположение , гипотеза
- فرضیه
- Annahme, Hypothese
- فرضیه
- założenie, hipoteza, przypuszczenie
- فرضیه
- припущення , гіпотеза
- فرضیه
- suposición, hipótesis
- فرضیه
- supposition, hypothèse
- فرضیه
- supposizione, ipotesi
- فرضیه
- aanname, hypothese, veronderstelling
- فرضیه
- धारणा , परिकल्पना , अनुमान
- فرضیه
- asumsi, hipotesis, dugaan
- فرضیه
- فرضيّةٌ , فرضيّةٌ
- فرضیه
- 가정 , 가설
- فرضیه
- הנחה , השערה , הַנָּחָה
- فرضیه
- 仮定 , 仮説
- فرضیه
- varsayım, hipotez
- فرضیه
- สมมติฐาน , สมมติฐาน , การสมมติ
- فرضیه
- অনুমান , অনুমান
- فرضیه
- مفروضہ , مفروضہ , مفروضہ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رویدادهای زمینی مونث ارضی یا حوادث ارضیه. حادثه ها و رویدادهای زمینی پیشامدهایی که در روی زمین صورت میگیرد. یا نفس ارضیه
راضی کردن
راضی کردن، خشنود کردن
مرضی، چیزی که مورد پسند و خشنودی واقع شده باشد، پسندیده
هر یک از اعمال دینی که انجام آن ها بر فرد واجب شده، واجب، کنایه از نماز واجب، امر واجب
از ریشه لاتینی نان تنوری کاک نان کلیچه گرد و بزرگ، جمع فرانی
مونث فرعی ستاکی مونث فرعی مقابل اصلیه: شعب فرعیه، جمع فرعیات