جدول جو
جدول جو

معنی فرضول - جستجوی لغت در جدول جو

فرضول
(فَ)
چکش تفنگ و دنگ تفنگ، چقماق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرغول
تصویر فرغول
درنگ، تاخیر در کار، برای مثال که فرغول پدید آید آن روز / که بر تخته تو را تیره شود فام (رودکی۱ - ۳۲)، اهمال، غفلت، برای مثال به هر کار بیدار و بشکول باش / به شب دشمن خواب فرغول باش (اسدی - ۳۴۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
قاعده ای که به کمک علامت های جبری بیان شود، در علم شیمی علامت های اختصاری که برای بیان کردن ترکیب شیمیایی مواد به کار می رود مانند co۲، در علم فیزیک عبارتی که رابطۀ چند کمیت را با یکدیگر بیان می کند، اسلوب، قاعده
فرهنگ فارسی عمید
(فَ)
غفلت و غافل شدن و تأخیر و درنگ در کارها. (برهان). تأخیر. مطل. (یادداشت به خط مؤلف). تأخیر بود بر مدافعت و مطل و کسلان. (اسدی) :
که فرغول پدید آید آن روز
که بر تخته تو را تیره شود نام.
رودکی (یادداشت مؤلف از فرهنگ اسدی).
به هر کار بیدار و بشکول باش
به دل دشمن خواب فرغول باش.
اسدی.
رجوع به فرغوک شود
لغت نامه دهخدا
(فَ فَ)
از قرای دهستان است. (معجم البلدان) (سمعانی). و دهستان ناحیتی بوده است در نزدیکی گرگان که ویرانه های آن برجای است. (ازمازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 127)
لغت نامه دهخدا
(فِ جَ)
فرجون یعنی پشت خار. (از اقرب الموارد). پشت خار ستور. (منتهی الارب). چیزی به مانند شانه که پشت ستور را بدان خارند و موی او پاک کنند. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
قاعده، سرمشق
فرهنگ لغت هوشیار
تاخیر درنگ، غفلت: بهر کار بیدار و بشکول باش بدل دشمن خواب و فرغول باش (اسدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرجول
تصویر فرجول
پشت خار (قشو در ترکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
((فُ))
نمونه، سرمشق، دستور (واژه فرهنگستان)، رمز، نشان دادن یک اصل یا رابطه ای معین با نمادهای ریاضی، نمایاندن یک ترکیب یا ساختمان شیمیایی با نمادها و علامات اختصاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرغول
تصویر فرغول
((فَ))
تأخیر، درنگ، اهمال، غفلت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
سانیز، ساختاره، ریختار
فرهنگ واژه فارسی سره
دستور، قاعده، نسخه، سرمشق، نمونه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
صيغةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
Formula
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
formule
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
formuła
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
formül
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
fórmula
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
формула
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
فارمولہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
সূত্র
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
สูตร
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
fomula
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
公式
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
формула
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
公式
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
נוסחה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
공식
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
rumus
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
सूत्र
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
formule
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
Formel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
fórmula
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فرمول
تصویر فرمول
formula
دیکشنری فارسی به ایتالیایی