فرتنی (فَ تَ نا) بچۀ کفتار. (منتهی الارب) ، زن زناکار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، داه. (منتهی الارب). کنیزک خنیاگر. (از اقرب الموارد) ادامه... بچۀ کفتار. (منتهی الارب) ، زن زناکار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، داه. (منتهی الارب). کنیزک خنیاگر. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا
فرتنی (فَ تَ نا) کوشکی در مروالرود. (از معجم البلدان). قصری در مروالرود. (از اقرب الموارد) ادامه... کوشکی در مروالرود. (از معجم البلدان). قصری در مروالرود. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا