- فراقیه
- فتال سروده ها مونث فراقی. یا اشعار فراقیه. اشعاری که مشتمل بر فراق و دوری از معشوق باشد
معنی فراقیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تیره گیاهی پروانه واران
مونث راقی پیشرفته پیشرو افسونگر مونث راقی: ممالک راقیه، مرد راقی توضیح: در معنی اخیر) ه (برای مبالغه است
مؤنث واژۀ راقی، بالارونده، ترقی کننده، آنکه مدارج علم و دانش را پیموده باشد، تحصیل کرده
منسوب به فراق آنچه درباره فراق بود: پیاپی شد غزلهای فراقی برآمد بانگ نوشانوش ساقی
فرمان ها
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، از بزرگان و مشاوران دربار قباد پادشاه ساسانی، نام یکی از پادشاهان ساسانی
متداول، جامع
جامه بزرک، می راوچه جامه کتانی سفید، باده می شراب
فارسی گویان رفاهیت گویند که نادرست است) آسودگی آسایش بهزیستی
زیست فراخ تن آسانی
ظاهر و آشکار
چای تازی
مونث صفراوی
در فارسی می ناب، سخن رو راست آوند می تنگ می ساغر شراب خالص و پاکیزه، سخن خالص و بی آمیغ. خنور شراب آوند شراب
افراشته، بالابرده، بسته
فرعونها، پادشاهان مصر، جمع واژۀ فرعون
از مردم فرانسه، زبان مردم فرانسه مثلاً کلاس فرانسه
فرمان ها، امرها، دستورها، رل ها، جمع واژۀ فرمان
فردوس ها، باغ ها، بستان ها، بهشت ها، جمع واژۀ فردوس
به گونه رمن دشواری ها
عصب ضخیم بالای پاشنه پا جمع عراقیب. عصب ضخیم بالای پاشنه پا جمع عراقیب
ترفند گر، زیرک مرد، پتیار (بلا)، نشان زخم جای زخم، دزدنده
آبخیز، میانه دریا، کوهه کند آنچه کوهه (موج) به کنارافکند، پرآبی
پاز نامه برنام (لقب عنوان)
گل گوشی از گیاهان
زاغگونگان تیره ای از گزافندگان (غلات شیعه) که باور دارند محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام چون دو زاغ همانند یکدیگرند از غرابی در فارسی نان بادامی قسمی نان قندی که از آرد بادام سازند غرابی
روش دستار بستن
پارسی تازی گشته پارگین گندابخانه پادشاهان که این چنین باشند چرخ دولاب و پارگین باشند (سنائی)
مونث فارسی پارسی زن، زبان پارسی مونث فارسی زن فارسی، کلمه پارسی، جمع فارسیات