جدول جو
جدول جو

معنی فرافر - جستجوی لغت در جدول جو

فرافر
صدای فرفر چیزی، بانگ نای ونفیر
تصویری از فرافر
تصویر فرافر
فرهنگ فارسی عمید
فرافر
گول مرد، جونده لگام اسپ آواز نای و نفیر: ز فرافر سهمگین نفیر سراسیمه شد خیره کش چرخ پیر
فرهنگ لغت هوشیار
فرافر
((فَ فَ))
آواز نای و نفیر
تصویری از فرافر
تصویر فرافر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراسر
تصویر فراسر
بالای سر، گرد سر، زیر سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراتر
تصویر فراتر
پیش تر، جلوتر، بیشتر، برتر، نزدیک تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرابر
تصویر فرابر
آن قسمت از میوه که هسته در میان آن قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرادر
تصویر فرادر
فردرها، کلون ها، چوبهایی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب می شود، فانه ها، پانه ها، فهانه ها، تنبه ها، مدنگ ها، بسکله ها، کلندها، فروندها، فلجم ها، کلیدان ها، جمع واژۀ فردر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراتر
تصویر فراتر
نزدیکتر، جلوتر
فرهنگ لغت هوشیار
بالای سر گرد سر: فراسر پدر نشست گریان. بسکه از نرگس تو فتنه فزوده است رواج دامن فتنه چو دستار فراسر پیچم. (ابو نصیر نصیری بدخشانی)، زیر سر: همان جا خفتی بر زمین و بالش فراسر نه
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته فرفار درختی است گلدار و خوشنما درختی است با چوب نسوز که از آن کاسه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرادر
تصویر فرادر
((~. دَ))
چوبی که در پس در خانه اندازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراتر
تصویر فراتر
((فَ تَ))
پیش تر، جلوتر، نزدیک تر، بلندتر، بالاتر، باارزش تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرابر
تصویر فرابر
((فَ بَ))
در هر میوه دو قسمت موجود است، یکی هسته، دیگری فرابر که از هر طرف هسته را فرا گرفته است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراسر
تصویر فراسر
((فَ سَ))
بالای سر، گرد سر، زیر سر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرار
تصویر فرار
گریز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رافر
تصویر رافر
جهنده رگ جهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرار
تصویر فرار
بسیار گریزنده، گریزان، در علم شیمی ویژگی جسمی که به سرعت بخار شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرار
تصویر فرار
دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر، دور شدن از دسترس و نظارت کسی،
کنایه از تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی مثلاً فرار از خدمت سربازی
فرار دادن کسی: گریزاندن و دور کردن او از خطر
فرار کردن: فرار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرار
تصویر فرار
گریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرفر
تصویر فرفر
تند نوشتن، تند خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرفر
تصویر فرفر
((فِ فِ))
تندتند، باشتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرار
تصویر فرار
((فِ یا فَ))
گریختن، گریز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرار
تصویر فرار
((فَ رّ))
بسیار گریزنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرفر
تصویر فرفر
صدایی که هنگام عطسه کردن یا غذا خوردن و مانند آن شنیده می شود، به تندی، برای مثال برداشت کلک و کاغذ و فرفر فرونوشت / برفور این قصیدۀ مطبوع آبدار (انوری - ۱۶۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرار
تصویر فرار
Volatile, Desertion, Elusiveness, Escapement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
deserção, elusividade, fuga, volátil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
дезертация , неуловимость , побег , летучий
دیکشنری فارسی به روسی
Desertion, Entschlüssenheit, Entkommen, flüchtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
dezerterstwo, nieuchwytność, ucieczka, lotny
دیکشنری فارسی به لهستانی
дезертирство , невловимість , втеча , летючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
deserción, elusividad, escapatoria, volátil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
désertion, élucidité, échappement, volatil
دیکشنری فارسی به فرانسوی
diserzione, elusività, fuga, volatile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
desertie, ongrijpbaarheid, ontsnapping, vluchtig
دیکشنری فارسی به هلندی
पलायन , भागना , उड़नशील
دیکشنری فارسی به هندی