جدول جو
جدول جو

معنی فراشباشی - جستجوی لغت در جدول جو

فراشباشی(فَرْ را)
از جملۀ مقربان، فراش باشی یا مشعلدارباشی است و تفصیل شغل وی دو بابت است: بابت اول در ذکر تحویلات اوست و تحویل او بدین موجب است: قالی و قالیچه، تکیه نمد، دوشک، خیام و آنچه متعلق بدوست، پیه سوز، شمعدان، سوزنی، موم، شمع، پیه سوز گداخته، صابون، طناب، نوار، نمد لنگه الوان، گلیم، نمدبور، میلک، متقالی، چیت، دالبر، لندره، طشت مس، کاغذ پنجره، سریش، فانوس، موچکدان، پرتهایی چوبی، کجاوه و کجاوه پوش. بابت دوم در ذکر جماعتی که تابع و تابین فراش باشیان میباشند، بدین موجب است: خیمه دوز، لندره دوز، چراغچی، شماعی، فراش، صندوق ساز. (از تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 31). بدون تردید در مورد وظایف فراشباشی و صاحب جمع مشعل خانه به قرار شرح تذکرهالملوک ابهام و پیچیدگی وجود داشته و آدمی می پندارد که فراشباشی ریاست مشعل داران را به عهده داشته است. (از سازمان حکومت صفوی ترجمه رجب نیا ص 128) ، داروغۀ چوبداران را گویند. (آنندراج). ظاهراً این معنی متأخر است و در زمان صفویه فراشباشی بدین معنی به کار نمیرفته است
لغت نامه دهخدا
فراشباشی
سر زاور
تصویری از فراشباشی
تصویر فراشباشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراش باشی
تصویر فراش باشی
سردستۀ فرّاشان، رئیس فرّاشان. فرّاش
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان بابایی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 4هزارگزی شمال باختری چقلوندی و 4هزارگزی باخترراه خرم آباد به چقلوندی، محلی کوهستانی سردسیر مالاریایی است، سکنۀ آن 60 تن است، آب آن از چشمه رازباشی تأمین میشود و محصول آن غلات، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی سیاه چادربافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، واقع در 15هزارگزی جنوب خداآفرین و 20هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر، کوهستانی معتدل دارای 332 تن سکنه است، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
رئیس نقاشان دربار، عنوان احترام آمیزی بود برای نقاشان: میرزا علی اکبر خان نقاش باشی معلم علم نقاشی (دار الفنون)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخبالی
تصویر فراخبالی
حالت و کیفیت فراخبال
فرهنگ لغت هوشیار
رئیس فراشان، به فراش جهت احترام وی این عنوان خطاب می شده، داروغه چوبداران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراش باشی
تصویر فراش باشی
رییس فراشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
ما وراء المعرفة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
Hyperawareness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
hyperconscience
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
超意识
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
زیادہ شعور
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
অতিরিক্ত সচেতনতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
การรับรู้เกินไป
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
hali ya juu ya ufahamu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
aşırı farkındalık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
高度な意識
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
kesadaran berlebih
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
מודעות יתר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
과도한 인지
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
अत्यधिक जागरूकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
hyperbewustzijn
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
hiperconciencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
гіперусвідомленість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
hiperświadomość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
Hyperbewusstsein
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
гиперосведомленность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
hiperconsciência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فراشناسی
تصویر فراشناسی
iperconsapevolezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی