فراری(فِ / فَ) گریزان. در حال فرار. (یادداشت بخط مؤلف) ادامه... گریزان. در حال فرار. (یادداشت بخط مؤلف) لغت نامه دهخدا
فراری رمیده، گریخته، گریزان، گریزپا، متنفر، متواری، نفور ادامه... رمیده، گریخته، گریزان، گریزپا، متنفر، متواری، نفور فرهنگ واژه مترادف متضاد
فراری deserteur, ontsnappingspecialist ادامه... deserteur, ontsnappingspecialist تصویر فراری دیکشنری فارسی به هلندی