فراری (فِ / فَ) گریزان. در حال فرار. (یادداشت بخط مؤلف) ادامه... گریزان. در حال فرار. (یادداشت بخط مؤلف) لغت نامه دهخدا
فراری رمیده، گریخته، گریزان، گریزپا، متنفر، متواری، نفور ادامه... رمیده، گریخته، گریزان، گریزپا، متنفر، متواری، نفور فرهنگ واژه مترادف متضاد
فراریفَراری déserteur, échappiste ادامه... déserteur, échappiste تصویر فراری دیکشنری فارسی به فرانسوی
فراریفَراری Deserteur, Fluchthelfer ادامه... Deserteur, Fluchthelfer تصویر فراری دیکشنری فارسی به آلمانی
فراریفَراری disertore, fuggitivo ادامه... disertore, fuggitivo تصویر فراری دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فراریفَراری ผู้หลบหนี , ผู้หลบหนี ادامه... ผู้หลบหนี , ผู้หลบหนี تصویر فراری دیکشنری فارسی به تایلندی
فراریفَراری deserteur, ontsnappingspecialist ادامه... deserteur, ontsnappingspecialist تصویر فراری دیکشنری فارسی به هلندی