جدول جو
جدول جو

معنی فراتافرن - جستجوی لغت در جدول جو

فراتافرن
(فْرا / فَ فِ)
والی پارت در زمان اسکندر مقدونی که از جانب وی مأور شد برای سرکوبی شورش هراتیها به کمک سرداران دیگر بشتابد. این شخص ایرانی بوده است و پس از تقسیم ممالک اسکندر نیز بنابه روایت دیودور (کتاب 18 بند 3) بار دیگر پارت را به او واگذاشته اند، بخصوص دیودور در نقل این روایت او را ’فراتافرن ایرانی’ خوانده است. رجوع به ایران باستان ص 1658 و 1966 و 2007 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فْرا / فَ گُنْ)
نام یکی از زنان داریوش کبیر که دختر آرتان است و داریوش از او دو پسر بنام آبراکوام و هی پرانت داشت. باید گفت که فراتاگون نوۀ ویشتاسب و درحقیقت برادرزادۀ داریوش بوده است و پس از مرگ آرتان چون او را فرزند دیگری نبود تمام خواستۀ او به دخترش فراتاگون رسید. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 782 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ فِ)
برادر صلبی داریوش بزرگ که از طرف وی والی ایالت لیدیه گردید و مقر اوسارد بود. (ایران باستان ص 625، 639، 640، 644، 645، 651، 652، 655، 656، 668، 681، 694، 705، 1625) ، ارتام فصیل، پیه آوردن شتربچه در کوهان. (منتهی الارب)
یکی از فرزندان مهرداد ششم پادشاه پنت. (ایران باستان ص 2148 و 2149)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
نام یکی از محارم بسوس والی باختر. و بسوس از اقربای داریوش سوم و همان کسی است که بدستیاری چند تن دیگر داریوش را دستگیر کرد و داریوش بدست ساتی برزن و برازانت کشته شد. این محرم بسوس، یعنی داتافرن سرانجام بر ولینعمت خود نیز غدر ورزید و او را که بر اسکندر شوریده بود گرفتار و تسلیم کرد و بعدها خود او را نیز که از در مخالفت درآمده بود سکاهای داهی (داهیان) گرفتار و تسلیم اسکندر کردند. (ایران باستان ج 2 ص 1696 و 1697 و 1698 و 1727)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
فرات و دجله. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرایافتن
تصویر فرایافتن
درک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراتان
تصویر فراتان
از ریشه پارسی فرات و اروند (دجله دیگلت و دیگتل تیگرا)
فرهنگ لغت هوشیار