جدول جو
جدول جو

معنی فذوذ - جستجوی لغت در جدول جو

فذوذ(فُ)
جمع واژۀ فذّ. (اقرب الموارد). رجوع به فذ شود
لغت نامه دهخدا
فذوذ
جمع فذ، بیچون ها یگانگان
تصویری از فذوذ
تصویر فذوذ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
برّان. بسیار برنده.
- سیف اذوذ، شمشیر بران.
- شفرۀ اذوذ، کارد بران، بیم. ترس. خوف. هراس، شادمانی
لغت نامه دهخدا
(تَ هَُ)
تنها و نادر و غریب شدن. (از منتهی الارب). ندرت. نادر شدن. کمی، مقابل اطراد. کم یابی. دیریابی. دشواریابی. (یادداشت مؤلف). عزت. اندک یافت شدن. (لغت سید شریف جرجانی) ، پراکنده و یک یک گردیدن. (منتهی الارب). پراکنده شدن، تنها و غریب کردن. لازم و متعدی است. (از منتهی الارب) ، تنها شدن. (لغت سید شریف جرجانی). تنها ماندن. (مهذب الاسماء). رجوع به شذ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
برنده. (منتهی الارب). القطاع و یقال: شفره هذوذ، ای قاطعه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فذاذ
تصویر فذاذ
پراکندگان یگان یگان
فرهنگ لغت هوشیار