جدول جو
جدول جو

معنی فدیکی - جستجوی لغت در جدول جو

فدیکی
(فُ دَ)
منسوب به فدیک که نام مردی از صحابه بود. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فَدْ دی)
منسوب به فدین. رجوع به فدّین شود
لغت نامه دهخدا
(فَدْ دی)
سعید بن خالد بن محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان بن ابی العاص بن امیه الاموی عثمانی فدینی. با مأمون همزمان بود ودر روزگار وی خروج کرد و پس از ابوالعمیطر علی بن یحیی مدعی خلافت شد... آنگاه یحیی بن صالح با سپاهی بدو روی آورد و چون به نزدیک دژ (حصن) وی که به فدین معروف به ود رسید، فدینی از آنجا بگریخت و یحیی بن صالح دژرا بگرفت و منهدم کرد. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
شهرکی است از حدود مکران با خواستۀ بسیار، و به دریا نزدیک است و بر کران بیابان نهاده. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(فُ دَ)
ابن سلیمان قیسرانی، مکنی به ابوعیسی. تابعی است. (یادداشت بخط مؤلف). نام مردی از صحابه. (سمعانی). فدیکی به وی منسوب است. نام وی در کتاب المصاحف سجستانی آمده است. رجوع به المصاحف ص 142 شود
لغت نامه دهخدا
(فَدْ دَ)
موضعی است. (منتهی الارب). تصغیر فدک... عمرانی گوید: جایگاهی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
از اعلام اشخاص در قرون اولی اسلام است، و شاید با فاتک نام پدر مانی بی ارتباط نباشد
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ)
نسبت به قریه ای است که در نزدیکی مدینه واقع شده. (سمعانی). رجوع به فدک شود
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ)
ابن اعبد، پدر میا، مادر عمرو بن الاهتم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا